shaven

/ˈʃeɪvn̩//ˈʃeɪvn̩/

اسم مفعول فعل: shave، تراشیده

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past participle of shave.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: having been shaved or tonsured.

(2) تعریف: closely cut or trimmed.

جمله های نمونه

1. he has shaven his head
او سرش را تراشیده است.

2. A bald head is soon shaven.
[ترجمه گوگل]سر طاس به زودی تراشیده می شود
[ترجمه ترگمان]سر تاس به زودی تراشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His beard straggles because he hasn't shaven for a week.
[ترجمه گوگل]ریشش به خاطر یک هفته تراشیدن نتراشیده می شود
[ترجمه ترگمان]ریشش به این علت است که یک هفته است که نتوانسته است ریشش را اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His shaven head accentuates his large round face.
[ترجمه گوگل]سر تراشیده او چهره گرد بزرگ او را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]سر تراشیده خود را با صورت گرد بزرگ خویش درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's all good clean shaven fun.
[ترجمه گوگل]همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]همه جا تراشیده و پاکیزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His head was a great shaven dome.
[ترجمه گوگل]سرش یک گنبد بزرگ تراشیده بود
[ترجمه ترگمان]سرش یک گنبد بزرگ تراشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their heads were shaven.
[ترجمه گوگل]سرشان را تراشیده بودند
[ترجمه ترگمان]سرشان را تراشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They all had shaven heads.
[ترجمه گوگل]همه آنها سرهای تراشیده داشتند
[ترجمه ترگمان]همه سر تراشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clean shaven, his hair was black, as were his thick brows.
[ترجمه گوگل]تمیز تراشیده بود، موهایش سیاه بود، ابروهای پرپشتش
[ترجمه ترگمان]ریش تراشیده، موهایش سیاه بود، مثل ابروهای پرپشت او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These men appeared with shaven heads and grim, worried expressions.
[ترجمه گوگل]این مردان با سرهای تراشیده و حالت های ترسناک و نگران ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]این مردان با سره ای تراشیده و چهره های عبوس و نگران ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fair-haired, he was clean shaven and had a strong face.
[ترجمه گوگل]او با موهای روشن، تراشیده بود و چهره ای قوی داشت
[ترجمه ترگمان]موهایش بور بود، صورتش را تراشیده بود و صورت قوی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was chased by white youngsters, some with shaven heads.
[ترجمه گوگل]او توسط جوانان سفید پوست تعقیب شد، برخی با سرهای تراشیده
[ترجمه ترگمان]جوانان سفید، بعضی سره ای تراشیده را دنبال می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has a big square head, shaven almost bald; lots of gold teeth.
[ترجمه گوگل]او سر مربع بزرگی دارد که تقریباً طاس تراشیده شده است تعداد زیادی دندان طلا
[ترجمه ترگمان]سر بزرگ مربع بزرگی دارد که سر تراشیده و تقریبا طاس است؛ یک عالمه دندان های طلایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Under their wigs their heads are shaven.
[ترجمه گوگل]زیر کلاه گیس سرشان تراشیده شده است
[ترجمه ترگمان]سره ای خود را تراشیده و سر تراشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His head was shaven but for a topknot.
[ترجمه گوگل]سرش تراشیده شده بود اما برای گره بالا
[ترجمه ترگمان]سرش را تراشیده بود، اما به خاطر a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having hair removed with a razor; closely trimmed
if a part of someone's body is shaven, it has been shaved.

پیشنهاد کاربران

بپرس