shaved

/ˈʃeɪvd//ʃeɪvd/

(adjective) زمان گذشته ساده فعل shave (adjective) قسمت سوم فعل shave

جمله های نمونه

1. shaved ham
گوشت خوک (ژامبون) لایه لایه شده

2. ali shaved off his mustache
علی سیبیلش را زد.

3. if he shaved his beard he would look much younger
اگر ریشش را بتراشد خیلی جوانتر به نظر خواهد آمد.

4. the bullet shaved his shoulder
گلوله شانه اش را خراشاند.

5. my dad used to whistle when he shaved
پدرم معمولا هنگام ریش تراشی سوت می زد.

6. the rough beard of a man who has not shaved in two days
ریش زبر مردی که دو روز است ریش نتراشیده

7. The nurse washed and shaved him.
[ترجمه گوگل]پرستار او را شست و تراشید
[ترجمه ترگمان]پرستار او را شست و تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had spiky light brown hair, shaved at the sides and gelled on top.
[ترجمه گوگل]او موهای قهوه‌ای روشن داشت، کناره‌ها را تراشیده بود و روی آن ژل بود
[ترجمه ترگمان]موهای قهوه ای روشنش را سیخ کرده بود و ریشش را تراشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He shaved his beard with a new.
[ترجمه گوگل]او ریش خود را با یک جدید تراشید
[ترجمه ترگمان]ریش خود را با یک دست نو تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He took a bath and shaved before dinner.
[ترجمه گوگل]قبل از شام حمام کرد و اصلاح کرد
[ترجمه ترگمان]قبل از شام یک دوش گرفت و سرش را اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It'sa pity you shaved your moustache off.
[ترجمه گوگل]حیف که سبیل خود را تراشید
[ترجمه ترگمان] حیف که سیبیل هات رو اصلاح کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When my dad shaved his beard, he looked ten years younger.
[ترجمه گوگل]وقتی پدرم ریشش را تراشید، ده سال جوانتر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی پدرم ریشش را تراشید، ده سال جوان تر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each morning he shaved and polished his shoes.
[ترجمه گوگل]هر روز صبح کفش هایش را می تراشید و جلا می داد
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح موهای خود را تراشید و واکس می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His father shaved off his moustache.
[ترجمه گوگل]پدرش سبیل هایش را تراشید
[ترجمه ترگمان]پدرش سبیل خود را تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The nurse washed and shaved the patient.
[ترجمه گوگل]پرستار بیمار را شست و تراشید
[ترجمه ترگمان]پرستار بیمار را شست و اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having hair removed

پیشنهاد کاربران

کدوم درسته ؟ a shaved head یا a shaven head
موسترده . [ س ُ /س ِ ت ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه موی سر و ریش را تراشیده باشد. ( ناظم الاطباء ) . موتراشیده . || قلندر. || کچل و اصلع. ( ناظم الاطباء ) .
این کلمه اصلا به معنای تراشیدن نیست
چون مصدر نیست
این کلمه یک اسم مفعول است به نام تراشیده شده
معنی کچل هم میدهد
کچل synonym to bald
تراشیدن

بپرس