فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: shaves, shaving, shaved
حالات: shaves, shaving, shaved
• : تعریف: to cut off facial or body hair with a razor.
• مشابه: cut, shear, snip
• مشابه: cut, shear, snip
- He shaves every morning before breakfast.
[ترجمه N] او هرروزصبح، قبل از صبحانه صورتش رو اصلاح میکنه.|
[ترجمه M] آن مرد هر روز قبل از صبحانه مو های خود رااصلاح می کند|
[ترجمه ب گتج جو] قبله صبحونه، هر روز صبح، صورتشو اصلاح میکنه، شده یه عادت|
[ترجمه گوگل] او هر روز صبح قبل از صبحانه اصلاح می کند[ترجمه ترگمان] هر روز صبح قبل از صبحانه رو تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to use a razor to remove hair from.
• مشابه: cut, razor, shear, trim
• مشابه: cut, razor, shear, trim
- She shaves her legs in the shower.
[ترجمه گوگل] پاهایش را زیر دوش می تراشد
[ترجمه ترگمان] روی پاش رو تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روی پاش رو تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to remove (hair) by cutting with a razor.
• مشابه: barber, cut, shear, snip, trim
• مشابه: barber, cut, shear, snip, trim
- Should I shave my mustache?
[ترجمه گوگل] آیا باید سبیل هایم را بتراشم؟
[ترجمه ترگمان] باید سبیل هامو بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باید سبیل هامو بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to pare into thin slices or to cut off a thin slice or slices from.
• مترادف: pare, scale, slice
• مشابه: carve, cut, peel, plane, trim, whittle
• مترادف: pare, scale, slice
• مشابه: carve, cut, peel, plane, trim, whittle
- The butcher shaved the ham.
[ترجمه گوگل] قصاب ژامبون را تراشید
[ترجمه ترگمان] قصاب گوشت را تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قصاب گوشت را تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The shelf will fit if you shave the end a bit.
[ترجمه گوگل] اگر انتهای آن را کمی بتراشید، قفسه مناسب می شود
[ترجمه ترگمان] این قفسه در صورتی مناسب خواهد بود که شما کمی آن را اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این قفسه در صورتی مناسب خواهد بود که شما کمی آن را اصلاح کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to reduce (a price) by a small margin.
• مترادف: discount
• مشابه: cheapen, deduct, lower, reduce
• مترادف: discount
• مشابه: cheapen, deduct, lower, reduce
- The store shaved its prices this week.
[ترجمه گوگل] این فروشگاه قیمت های خود را در این هفته کاهش داد
[ترجمه ترگمان] این مغازه قیمت خود را در این هفته اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مغازه قیمت خود را در این هفته اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to brush or scrape against in passing.
• مترادف: brush, graze, sweep
• مشابه: rub, touch
• مترادف: brush, graze, sweep
• مشابه: rub, touch
- His car shaved the parked car and left a scratch.
[ترجمه گوگل] ماشین او ماشین پارک شده را تراشید و خراشید
[ترجمه ترگمان] ماشین او ماشین پارک شده را اصلاح کرد و یک خراشیدگی به جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ماشین او ماشین پارک شده را اصلاح کرد و یک خراشیدگی به جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: shavable (shaveable) (adj.)
عبارات: close shave
مشتقات: shavable (shaveable) (adj.)
عبارات: close shave
• (1) تعریف: an instance or the result of shaving, esp. the face.
- When he gets his haircut, he likes to have a shave too.
[ترجمه گوگل] وقتی موهایش را کوتاه می کند، دوست دارد موهایش را هم اصلاح کند
[ترجمه ترگمان] وقتی موهاشو کوتاه می کنه دوست داره ریش تراشیدن داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی موهاشو کوتاه می کنه دوست داره ریش تراشیدن داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any of several tools used to shave, pare, or scrape.
• مشابه: knife, plane, razor, shaver
• مشابه: knife, plane, razor, shaver