1. a sharply dressed man
یک مرد خوش لباس
2. the most sharply etched character in the story
شخصیت داستان که از همه واضح تر تصویر شده است
3. people's savings rose sharply
پس اندازهای مردم ناگهان زیاد شد.
4. the road ascends sharply all the way to the summit
جاده تا سر کوه با شیب تند ادامه دارد.
5. the driver cut the wheel sharply
راننده فرمان را به سرعت چرخاند.
6. here the road turns and pitches sharply
در اینجا جاده می پیچد و شدیدا سرازیر می شود.
7. the roof of this house pitches sharply
بام این خانه شیب تندی دارد.
8. these lines run parallel and then suddenly diverge sharply
این خطوط موازی پیش می روند ولی ناگهان منشعب می شوند.
9. The manager rebuked the salesgirl sharply for being rude to customers.
[ترجمه گوگل]مدیر به شدت دختر فروشنده را به خاطر بی ادبی با مشتریان سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل salesgirl را به خاطر بی ادبی نسبت به مشتریان سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. 'Is there a problem?' he asked sharply.
[ترجمه گوگل]آیا مشکلی وجود دارد؟ با تندی پرسید
[ترجمه ترگمان]مشکلی هست؟ با لحن تندی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Our share of the market has decreased sharply this year.
[ترجمه گوگل]سهم ما از بازار امسال به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]سهم ما از این بازار در سال جاری به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. House prices are expected to rise sharply.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود قیمت مسکن به شدت افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که قیمت خانه به شدت افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She prodded me sharply in the ribs.
[ترجمه گوگل]او به شدت مرا به سمت دنده ها سوق داد
[ترجمه ترگمان]او به تندی مرا در دنده عقب هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The car swerved sharply to avoid the dog.
[ترجمه گوگل]ماشین برای فرار از سگ به شدت منحرف شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به سرعت چرخید تا از سگ دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The price of oil has risen sharply.
[ترجمه گوگل]قیمت نفت به شدت افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]قیمت نفت به شدت بالا رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Inflate your life jacket by pulling sharply on the cord.
[ترجمه گوگل]جلیقه نجات خود را با کشیدن شدید بند ناف باد کنید
[ترجمه ترگمان] کتت رو با زور به سیم وصل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The fighting in the area has intensified sharply.
[ترجمه گوگل]درگیری در این منطقه به شدت تشدید شده است
[ترجمه ترگمان]درگیری در این منطقه به شدت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. She pressed her foot down sharply on the brake pedal.
[ترجمه گوگل]پایش را به شدت روی پدال ترمز فشار داد
[ترجمه ترگمان]او پایش را روی پدال ترمز فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The only time we sharply disagreed was over the children's education.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که ما به شدت با هم اختلاف نظر داشتیم بر سر تحصیل بچه ها بود
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که ما به شدت مخالف بودیم، در مورد آموزش کودکان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید