sharpened

جمله های نمونه

1. A blunt knife may be sharpened on a stone, but if a man is stupid there is no help for his stupidity.
[ترجمه گوگل]ممکن است چاقوی کند را روی سنگ تیز کنند، اما اگر مردی احمق باشد کمکی به حماقت او نیست
[ترجمه ترگمان]یک چاقوی تیز شاید روی سنگ تیز شده باشد، اما اگر مردی احمق باشد برای حماقت او کمکی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A knife is sharpened on the grindstone; steel is tempered in fire.
[ترجمه گوگل]چاقویی بر روی سنگ آسیاب تیز شده است فولاد در آتش خنثی می شود
[ترجمه ترگمان]سنگ آسیاب را تیز کرده است؛ فولاد در آتش زبانه می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The outline of the trees sharpened as it grew lighter.
[ترجمه گوگل]طرح درختان با روشن تر شدن تیزتر شد
[ترجمه ترگمان]خطوط کلی درختان به تدریج که هوا روشن تر می شد تیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anne sharpened her pencil and got out her homework.
[ترجمه گوگل]آن مدادش را تیز کرد و تکالیفش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]آن مدادش را تیز کرد و تکالیف مدرسه اش را درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Knives can be sharpened by grinding them against a rough stone.
[ترجمه گوگل]چاقوها را می توان با آسیاب کردن آنها بر روی یک سنگ خشن تیز کرد
[ترجمه ترگمان]چاقو می تواند با خرد کردن آن ها بر روی سنگ سخت تیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She sharpened her pencils and started drawing.
[ترجمه گوگل]مدادهایش را تیز کرد و شروع به کشیدن کرد
[ترجمه ترگمان]She را تیز کرد و شروع به نقاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her gaze sharpened, as if she had seen something unusual.
[ترجمه گوگل]نگاهش تیزتر شد، انگار چیزی غیرعادی دیده باشد
[ترجمه ترگمان]نگاهش تیز شد، انگار چیزی غیرعادی دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stake had been sharpened to a vicious-looking point.
[ترجمه گوگل]تیر به نقطه ای بدجنس تیز شده بود
[ترجمه ترگمان]تیر چوبی برای یک هدف شیطانی تیز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His wits sharpened even he's older.
[ترجمه گوگل]عقلش حتی در سنین بالاتر هم تیز شد
[ترجمه ترگمان]عقلش را تیز کرده بود، حتی بزرگ تر هم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Recent changes have sharpened competition between the airlines.
[ترجمه گوگل]تغییرات اخیر رقابت بین خطوط هوایی را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات اخیر باعث تشدید رقابت بین خطوط هوایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Clare's kindness sharpened his awareness of the differences between them.
[ترجمه گوگل]مهربانی کلر آگاهی او را از تفاوت های بین آنها تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]محبت Clare، آگاهی او را از تفاوت بین این دو نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The case of Harris has sharpened the debate over capital punishment.
[ترجمه گوگل]مورد هریس بحث بر سر مجازات اعدام را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]پرونده هریس، بحث بر سر مجازات اعدام را تشدید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This incident has sharpened public awareness of the economic crisis.
[ترجمه گوگل]این حادثه باعث تشدید آگاهی عمومی از بحران اقتصادی شده است
[ترجمه ترگمان]این حادثه آگاهی عمومی از بحران اقتصادی را تیز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The other end of the twig is sharpened into a sharp point to use as a toothpick.
[ترجمه گوگل]انتهای دیگر شاخه به صورت یک نوک تیز تیز می شود تا از آن به عنوان خلال دندان استفاده شود
[ترجمه ترگمان]نوک دیگر شاخه ها به نوک تیزی تیز می شود تا به عنوان یک خلال دندانی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• made sharp, given a thin edge, made pointed

پیشنهاد کاربران

تیز کردن
بهبود یافته، مترقی، پیشرفت کردن، بهتر شدن

بپرس