shark

/ˈʃɑːrk//ʃɑːk/

معنی: متقلب، سگ دریایی، کوسه ماهی، گوش بری، گوش بری کردن
معانی دیگر: شیاد، گوشبر، دغل، کلاهبردار، (امریکا - خودمانی) زبردست، تردست، چیره دست، خبره، (جانورشناسی) کوسه ماهی (ماهی های رده ی chondrichtyes از پره غضروفیان)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of numerous large, voracious, tough-skinned sea fishes with skeletons of cartilage rather than bone.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who cheats or swindles others.
مشابه: bilk

(2) تعریف: (informal) a person who has exceptional skill in a specific activity.

- a card shark
[ترجمه ریحان] کارت کوسه ای
|
[ترجمه گوگل] یک کوسه کارتی
[ترجمه ترگمان] یه کوسه کارت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sharks, sharking, sharked
• : تعریف: to live by cheating and swindling.

جمله های نمونه

1. the shark moved toward the swimmer, jaws agape
کوسه با فک های باز به سوی شناگر حرکت کرد.

2. the shark was hovering around us
کوسه در اطراف ما پرسه می زد.

3. a huge shark was tagging me
یک کوسه ماهی بزرگ داشت مرا تعقیب می کرد.

4. a killer shark
کوسه ی آدمکش

5. i hit the shark on the nose with an oar
با پارو زدم به پوز کوسه ماهی.

6. she was attacked by a shark
کوسه ای او را مورد حمله قرار داد.

7. The movie 'Jaws' is about a man-eating shark.
[ترجمه گوگل]فیلم "آرواره ها" درباره یک کوسه انسان خوار است
[ترجمه ترگمان]فیلم \"آرواره های Jaws\" در مورد یه کوسه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We could see the fin of a shark as it slowly circled our boat.
[ترجمه Sepide] ما میتوانستیم باله کوسه را همینطور که دور قایقمان میچرخید ببینیم
|
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم باله یک کوسه را ببینیم که به آرامی دور قایق ما می چرخید
[ترجمه ترگمان]همچنان که قایق به آرامی قایق ما را احاطه کرده بود می توانستیم باله یک کوسه را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shark described a circle around the shoal of fish.
[ترجمه گوگل]کوسه دایره ای را در اطراف دسته ماهی توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]کوسه دایره ای را دور دسته های ماهی توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His arm was ripped to pieces by a shark.
[ترجمه گوگل]بازوی او توسط یک کوسه تکه تکه شد
[ترجمه ترگمان]دستش به وسیله یک کوسه پاره پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were killed by a man - eating shark.
[ترجمه علیرضا] انها توسط یک کوسه خورده شدند
|
[ترجمه 1] آنها توسط یک کوسه آدم خوار کشته شدند
|
[ترجمه حالا هرکی] آنها توسط یک کوسه آدمخوار مردند
|
[ترجمه گوگل]آنها توسط یک مرد - کوسه خوردن - کشته شدند
[ترجمه ترگمان]اونا توسط یه کوسه کشته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shark was writhing around wildly, trying to get free.
[ترجمه علیرصا] کوسه به شدت در حال چرخش برای نجات دادن خود بود
|
[ترجمه گوگل]کوسه به شدت به اطراف می پیچید و سعی می کرد آزاد شود
[ترجمه ترگمان]شارک وحشیانه پیچ وتاب می خورد و سعی می کرد خودش را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A shark can smell blood at a distance of half a kilometer.
[ترجمه امیر] یک کوسه می تواند بوی خون رادر فاصله نیم کیلومتر تشخیص دهد
|
[ترجمه گوگل]یک کوسه در فاصله نیم کیلومتری بوی خون را حس می کند
[ترجمه ترگمان]یک کوسه می تواند از فاصله نیم کیلومتر، بوی خون را استشمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A shark can crush a boat with its massive jaws.
[ترجمه گوگل]یک کوسه می تواند یک قایق را با آرواره های عظیم خود خرد کند
[ترجمه ترگمان]یه کوسه میتونه یه قایق رو با آرواره های its خرد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The shark sounded to catch food.
[ترجمه گوگل]صدای کوسه برای گرفتن غذا به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شارک غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Only later did the skin of the shark turn back to its more usual blue-and-white shading.
[ترجمه گوگل]فقط بعداً پوست کوسه به سایه آبی و سفید معمول تر خود برگشت
[ترجمه ترگمان]فقط کمی بعد پوست کوسه به رنگ آبی معمولی دیگر برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He looked enormous, like a shark on the sand.
[ترجمه گوگل]او بسیار بزرگ به نظر می رسید، مانند یک کوسه روی ماسه
[ترجمه ترگمان]مثل یک کوسه روی ماسه ها، به نظر می رسید که بزرگ به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متقلب (اسم)
adulterer, cheat, defrauder, falsifier, gyp, shammer, swindler, shark

سگ دریایی (اسم)
dogfish, shark

کوسه ماهی (اسم)
shark

گوش بری (اسم)
shark

گوش بری کردن (فعل)
swindle, shark

انگلیسی به انگلیسی

• large predatory fish; crook, villain; one who loans money at a high rate of interest
a shark is a very large fish with sharp teeth. sharks sometimes attack people.
see also loan shark.

پیشنهاد کاربران

کوسه
محاوره: کلاه بردار متقلب
This term is used to describe a lawyer who is known for their aggressive tactics and relentless pursuit of victory. It implies that the lawyer is skilled at taking advantage of their opponent’s weaknesses.
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح برای توصیف وکیلی استفاده می شود که به خاطر تاکتیک های تهاجمی و پیگیری بی امان برای پیروزی معروف است. این بدان معناست که وکیل در استفاده از نقاط ضعف رقیب خود مهارت دارد.
For example, “Watch out for that shark of a lawyer, he’ll do whatever it takes to win. ”
In a legal thriller, a character might say, “The opposing counsel is a real shark. We need to be prepared for a tough fight. ”
During a discussion about courtroom strategies, someone might mention, “A shark lawyer can intimidate witnesses and manipulate the jury. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-lawyer/
shark ( n ) ( ʃɑrk ) =a large sea fish with very sharp teeth and a pointed fin on its back.
shark
کوسه
کلاهبردار
سرمایه داری ک پول میزاره برا ایده های کارامد
چیره دست ، خبره
کوسه ماهی یه کوچک
🦈🦈 کوسه
کوسه کوچک
کوسه یا نوعی ماهی کشنده
کوسه

کوسه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس