1. the fire had fused the gold coins into a solid, shapeless mass
آتش سوزی سکه های طلا را گداخته و تبدیل به یک توده ی سخت و بی شکل کرده بود.
2. Wind and rain have eroded the statues into shapeless lumps of stone.
[ترجمه گوگل]باد و باران مجسمه ها را به صورت توده های بی شکل سنگ فرسایش داده است
[ترجمه ترگمان]باد و باران مجسمه ها را به تکه های بی شکل و بی شکل تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She wore a shapeless knitted garment.
[ترجمه گوگل]او یک لباس بافتنی بی شکل پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس knitted بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She looked a frump in her shapeless skirt and flat shoes.
[ترجمه گوگل]او در دامن بیشکل و کفشهای تختش بهنظر میرسید
[ترجمه ترگمان]او زنی frump بود که در دامن shapeless و کفش های flat دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His ideas are interesting, but they're rather shapeless.
[ترجمه گوگل]ایدههای او جالب هستند، اما نسبتاً بیشکل هستند
[ترجمه ترگمان]نظرات او جالب است، اما آن ها نسبتا بی شکل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Aunt Mary wore shapeless black dresses.
[ترجمه گوگل]عمه مریم لباس های مشکی بی شکل می پوشید
[ترجمه ترگمان]عمه مری لباس سیاهی بر تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The hat had become limp and shapeless.
8. The black reticule sagged under the weight of shapeless objects.
[ترجمه گوگل]مشبک سیاه زیر وزن اجسام بی شکل آویزان شد
[ترجمه ترگمان]کیف سیاهش در زیر وزن اشیا بی شکل خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A bearded, shapeless man in brown and purple woollens.
[ترجمه گوگل]مردی ریش دار و بی شکل با پارچه های پشمی قهوه ای و بنفش
[ترجمه ترگمان]یک مرد ریشو دارای موهای قهوه ای پوش و لباس های پشمی بنفش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The prisoners wear shapeless orange uniforms.
[ترجمه گوگل]زندانیان لباس های بی شکل نارنجی می پوشند
[ترجمه ترگمان]زندانی ها لباس نارنجی تیره می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A brief mood of shapeless hysteria took hold of the claustrophobic young community, which ended abruptly with a short holiday.
[ترجمه گوگل]حال و هوای کوتاهی از هیستری بی شکل جامعه جوان کلاستروفوبیک را فرا گرفت که ناگهان با یک تعطیلات کوتاه پایان یافت
[ترجمه ترگمان]یک حالت زودگذر حالت تهوع بی شکل، از یک جامعه claustrophobic که ناگهان با یک تعطیلی کوتاه به پایان رسیده بود، به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He wore a shapeless gray cap, coarse work clothes, and heavy clodhopper shoes.
[ترجمه گوگل]او یک کلاه خاکستری بی شکل، لباس کار درشت و کفش های کلودهاپر سنگین پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]یک کلاه خاکستری بی شکل، لباس های زمخت و کفش های سنگین خانگی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He looked dirty and was wearing an ugly, shapeless suit.
[ترجمه گوگل]او کثیف به نظر می رسید و کت و شلواری زشت و بی شکل به تن داشت
[ترجمه ترگمان]او کثیف به نظر می رسید و کت و شلوار زشت و بی شکل به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He was wearing a shapeless grey coat which really did not fit him.
[ترجمه گوگل]او یک کت خاکستری بی شکل پوشیده بود که واقعاً به او نمی آمد
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار خاکستری رنگی پوشیده بود که واقعا برایش مناسب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید