shameless

/ˈʃeɪmləs//ˈʃeɪmləs/

معنی: بی شرم، بی حیا، عاری از شرم
معانی دیگر: وقیح، چشم سفید، لولی، بی آزرم، چشم دریده، بی عار، بی شرمانه، ننگ اور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: shamelessly (adv.), shamelessness (n.)
(1) تعریف: lacking a sense of guilt or embarrassment; immodest.
مترادف: immodest, improper, unseemly
متضاد: decent, modest
مشابه: brazen, indecent, indecorous, wanton

- He was shameless in the way he acted at the party.
[ترجمه گوگل] او در نحوه رفتارش در مهمانی بی شرم بود
[ترجمه ترگمان] از رفتاری که در مهمانی کرده بود شرم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: done without guilt or embarrassment.
مترادف: brazen, unprincipled, unscrupulous, wanton
مشابه: audacious, barefaced, base, degenerate, dissolute, outrageous, rakish, unabashed, vile

- shameless flirtation
[ترجمه گوگل] معاشقه بی شرمانه
[ترجمه ترگمان] لاس زدن بی حیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- shameless breaking of the rules
[ترجمه گوگل] نقض بی شرمانه قوانین
[ترجمه ترگمان] درهم شکستن قوانین،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a shameless youth who paces streets all day
جوان بی عاری که تمام روز خیابان گز می کند

2. Did you see the shameless way she was chucking herself at him?
[ترجمه گوگل]دیدی چطوری بی شرمانه خودش رو بهش میزد؟
[ترجمه ترگمان]دیدی چه جوری خودشو به خودش پرت کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's shameless about his cheating and lying.
[ترجمه گوگل]او از تقلب و دروغگویی خود بی شرم است
[ترجمه ترگمان]او از خیانت و دروغ گفتن شرم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is quite shameless about her ambition.
[ترجمه گوگل]او در مورد جاه طلبی خود کاملاً بی شرم است
[ترجمه ترگمان]این زن به هیچ وجه از جاه طلبی او شرم ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's quite shameless about wearing sexy clothes at work.
[ترجمه گوگل]او در مورد پوشیدن لباس های سکسی در محل کار کاملاً بی شرم است
[ترجمه ترگمان]اون از پوشیدن لباس های سکسی سر کار خیلی شرم آوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He blarneys the ladies with the most shameless lies.
[ترجمه گوگل]او خانم ها را با بی شرمانه ترین دروغ ها سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]او بانوان را با the دروغ ها تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She blarneys her leader with the shameless compliments.
[ترجمه گوگل]او رهبر خود را با تعارفات بی شرمانه مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]با این تعارفات بی شرمانه رهبر خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is just another shameless attempt by the Opposition to gain power at any cost.
[ترجمه گوگل]این تلاش بی شرمانه دیگری از سوی اپوزیسیون برای کسب قدرت به هر قیمتی است
[ترجمه ترگمان]این اقدام بی شرمانه دیگری توسط مخالفان برای به دست آوردن قدرت به هر قیمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is a shameless form of payola for those who have helped a political party to get elected.
[ترجمه گوگل]برای کسانی که به یک حزب سیاسی در انتخاب شدن کمک کرده اند، این یک شکل بی شرمانه از پرداخت هزینه است
[ترجمه ترگمان]این شکل شرم آوری برای کسانی است که به یک حزب سیاسی برای انتخاب شدن کمک کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seemed quite shameless to me then but it would probably seem tame to today's youngsters.
[ترجمه گوگل]در آن زمان برای من کاملاً بی شرمانه به نظر می رسید، اما احتمالاً برای جوانان امروزی رام به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آن وقت به نظر من کاملا بی حیا بود، اما به نظر می رسید که این جوان های امروزه رام و رام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She's a shameless hussy.
[ترجمه گوگل]او یک هوسی بی شرم است
[ترجمه ترگمان]دخترک بی شرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One, Abigail Church, remained somewhat shameless in pursuing him, even after I had become a fixture in his life.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها، ابیگیل چرچ، در تعقیب او تا حدودی بی شرم ماند، حتی پس از اینکه من به یکی از مهره های زندگی او تبدیل شدم
[ترجمه ترگمان]یک کلیسا، حتی پس از آنکه من در زندگی او به یک نقطه ثابت تبدیل شدم، در تعقیب او تا حدی بی شرم و گستاخ باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book also tackles the shameless predicament of feeling desperate.
[ترجمه گوگل]این کتاب همچنین به مشکل بی شرمانه احساس ناامیدی می پردازد
[ترجمه ترگمان]این کتاب همچنین با این موقعیت بی شرمانه احساس نا امید کننده مقابله می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And even more shameless self-promoting than usual.
[ترجمه گوگل]و حتی بی شرمانه تر از حد معمول
[ترجمه ترگمان]و حتی more shameless از همیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شرم (صفت)
audacious, brassy, brash, brazen, shameless, unabashed, immodest, barefaced, malapert, brazen-faced

بی حیا (صفت)
indecent, brash, shameless

عاری از شرم (صفت)
impudent, shameless, unashamed, brazen-faced, graceless, unblushing

انگلیسی به انگلیسی

• unashamed, brazen, audacious; unprincipled
someone who is shameless behaves very badly, but is not ashamed of their behaviour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : shame
✅️ اسم ( noun ) : shame / shamefulness / shamelessness
✅️ صفت ( adjective ) : shameful / shameless
✅️ قید ( adverb ) : shamefully / shamelessly
✅ صوت ( exclamation ) : shame
بی شرمانه boaster قلم درز سنگتراشی

بپرس