1. He smiled rather shamefacedly.
[ترجمه گوگل]او با شرمندگی لبخند زد
[ترجمه ترگمان]با شرمندگی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با شرمندگی لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. All those voters who shamefacedly backed the Tories in the secrecy of the polling booth are probably feeling vindicated.
[ترجمه گوگل]همه آن دسته از رای دهندگانی که با شرمندگی از محافظه کاران در مخفی کاری صندوق رأی گیری حمایت کردند، احتمالاً احساس حقانیت می کنند
[ترجمه ترگمان]همه آن رای دهندگانی که با shamefacedly از توری ها در خفا حمایت می کردند، احتمالا احساس بی گناهی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه آن رای دهندگانی که با shamefacedly از توری ها در خفا حمایت می کردند، احتمالا احساس بی گناهی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Sometimes they laughed together shamefacedly and low.
[ترجمه گوگل]گاهی با هم شرمنده و کم حرف می خندیدند
[ترجمه ترگمان]گاهی با شرم و شرمساری به هم خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گاهی با شرم و شرمساری به هم خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. C. Meng Ke said shamefacedly, "Please pardon me, mother. "
[ترجمه گوگل]سی منگ که با شرمساری گفت: "لطفا مرا ببخش، مادر "
[ترجمه ترگمان]\"منگ\" با شرمندگی گفت: \" \"مادر لطفا مرا ببخشید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"منگ\" با شرمندگی گفت: \" \"مادر لطفا مرا ببخشید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The newcomer did no more than smile shamefacedly,(sentence dictionary) but it was sufficient.
[ترجمه گوگل]تازه وارد چیزی جز لبخند شرمسارانه انجام نداد (فرهنگ جمله ها) اما کافی بود
[ترجمه ترگمان]مرد تازه وارد چیزی بیش از لبخند shamefacedly (فرهنگ لغت)به دست نیاورد، اما کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مرد تازه وارد چیزی بیش از لبخند shamefacedly (فرهنگ لغت)به دست نیاورد، اما کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. When volunteers were called for, they hung back shamefacedly.
[ترجمه گوگل]هنگامی که داوطلبان فراخوانده شدند، با شرمندگی خود را آویزان کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی داوطلب شدند، با شرمندگی عقب رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی داوطلب شدند، با شرمندگی عقب رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. " That's right, " agreed Hurstwood, shamefacedly.
[ترجمه گوگل]هرستوود با شرمساری پذیرفت: «درست است
[ترجمه ترگمان]Hurstwood با شرمندگی گفت: \" بسیار خوب \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Hurstwood با شرمندگی گفت: \" بسیار خوب \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Just that panicky fear, always on the verge of turning into hatred until we shamefacedly choke it back?
[ترجمه گوگل]فقط آن ترس وحشتناک، همیشه در آستانه تبدیل شدن به نفرت تا زمانی که با شرمندگی آن را خفه کنیم؟
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این وحشت عصبی که همیشه در شرف تبدیل شدن به نفرت است، مگر آن که با شرمساری آن را خفه کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این وحشت عصبی که همیشه در شرف تبدیل شدن به نفرت است، مگر آن که با شرمساری آن را خفه کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. "I'll accept both proposals, " she said to her mother shamefacedly .
[ترجمه گوگل]با شرم به مادرش گفت: "من هر دو پیشنهاد را می پذیرم "
[ترجمه ترگمان]او با shamefacedly به مادرش گفت: \" من هر دو پیشنهاد را می پذیرم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با shamefacedly به مادرش گفت: \" من هر دو پیشنهاد را می پذیرم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An essential fact is: In the spiritual world, I am much mightier than you—to the extent that let you and those you run away shamefacedly before my poems.
[ترجمه گوگل]یک واقعیت اساسی این است: در دنیای معنوی، من بسیار قویتر از شما هستم - تا آنجا که اجازه می دهم شما و کسانی که با شرمندگی در برابر شعرهای من فرار کنید
[ترجمه ترگمان]یک واقعیت اساسی این است: در دنیای معنوی، من بسیار قدرتمندتر از تو هستم - تا حدی که به شما و آن هایی که در مقابل اشعار من با شرمندگی دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک واقعیت اساسی این است: در دنیای معنوی، من بسیار قدرتمندتر از تو هستم - تا حدی که به شما و آن هایی که در مقابل اشعار من با شرمندگی دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید