shallowly

پیشنهاد کاربران

shallowly ( adv ) = به طور سطحی، به طور کم عمق، به صورت کوتاه و بریده بریده ( در مورد تنفس )
معانی دیگر>>>>>>>> {به طور قطعی، به طور قاطع، به صورت سیاه و سفید}، {به طور سطحی، به طور ساده انگارانه، به طور پیش و پا افتاده ( قید عدم نمایش ، نیاز ، یا توانایی تفکر جدی ) }، {به طور مسطح، به صورت پوک و توخالی، به طور سطحی ( قید فقدان عمق فیزیکی ) } ، {به صورت باریک، به صورت نازک ( ( از یک پرتو نور ) قید برای عرض کم یا شدت کم ) }
...
[مشاهده متن کامل]

/Definition = Without shades of grey/Adverb for not exhibiting, requiring, or capable of serious thought
/Adverb for lacking physical depth/ ( of a light beam ) Adverb for low in width or intensity
examples:
1 - Performers may hold their breath or breathe rapidly and shallowly from the upper chest.
مجریان ممکن است نفس خود را حبس کرده یا از بالای قفسه سینه سریع و بصورت بریده بریده نفس بکشند.
2 - He breathed shallowly trying to regain his breath, and let out a scream full of furry, hate, shame, humiliation, and pain.
نفسی به طور کوتاه و بریده بریده کشید و سعی کرد دوباره نفس بکشد و فریادی سرشار از خشم ، نفرت ، شرم ، تحقیر و درد را بیرون داد.
3 - Water levels rose, and the western Tethys shallowly covered significant portions of Europe, forming the first Tethys Sea.
سطح آب بالا رفت و تتیس غربی بخشهای قابل توجهی از اروپا را به طور سطحی پوشاند و اولین دریای تتیس را تشکیل داد.
4 - For some hours I slept, but so shallowly that I heard my own voice gabbling in dreams.
چند ساعت خوابیدم ، اما آنقدر سطحی که صدای هزیان خودم را در خواب می شنیدم.

بپرس