shako

/ˈʃakoʊ//ˈʃakəʊ/

معنی: کلاه بلند نظامی
معانی دیگر: (کلاه نظامی) کاسکت پردار، شاکو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: shackoes, shackos, shakoes, shakos
• : تعریف: a tall, stiff, cylinder-shaped military dress hat with a front visor and a plume.

- The director of the marching band wore an especially fine shako.
[ترجمه گوگل] مدیر گروه راهپیمایی یک شاکوی خاص به تن داشت
[ترجمه ترگمان] مدیر گروه رژه an بسیار زیبا به سر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The sun, brilliant after the early fog, glinted on gold braid and polished shakos.
[ترجمه گوگل]خورشید، درخشان پس از مه اولیه، بر قیطان طلا و شاکوهای صیقلی می درخشید
[ترجمه ترگمان]خورشید که پس از مه صبحگاهی درخشان بود، بر روی کلاه های طلایی و کلاه های براق می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the meadow with the rows of sweet-scented hay, through which he had ridden the day before, there lay motionless across the rows one soldier with his shako off, and his head thrown awkwardly back.
[ترجمه گوگل]در چمنزاری با ردیف‌های یونجه‌های خوش‌بو، که روز قبل از آن سوار شده بود، یک سرباز بی‌حرکت در ردیف‌ها دراز کشیده بود که شاکوش را از پا درآورده بود و سرش را به طرز ناخوشایندی به عقب انداخته بود
[ترجمه ترگمان]در چمن زار، با ردیف های پر از علف خوشبو که روز پیش بر آن تاخته بود، یک سرباز با کلاه his بی حرکت نشسته بود و سرش را ناشیانه به عقب پرت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In Japanese cuisine, the mantis shrimp is eaten boiled as sashimi and as a sushi topping, and is called shako .
[ترجمه گوگل]در غذاهای ژاپنی، میگوی آخوندکی به صورت آب پز به عنوان ساشیمی و به عنوان رویه سوشی مصرف می شود و به آن شاکو می گویند
[ترجمه ترگمان]در غذاهای ژاپنی، میگو به صورت sashimi و به عنوان یک sushi پر شده است و shako نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the details are correct, including the artillery badge on the shako front.
[ترجمه گوگل]تمام جزئیات از جمله نشان توپخانه در جبهه شاکو صحیح است
[ترجمه ترگمان]همه جزئیات صحیح است، از جمله نشان توپخانه در جبهه shako
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A young soldier, with a face of deathly pallor, still stood facing the pit on the spot upon which he had shot, his shako falling backwards off his head, and his fuse dropping on to the ground.
[ترجمه گوگل]سرباز جوانی با رنگ پریدگی مرگبار، همچنان رو به گودال روی نقطه ای که تیراندازی کرده بود، ایستاده بود، شاکوش به عقب از روی سرش افتاده بود و فیوزش روی زمین افتاده بود
[ترجمه ترگمان]یک سرباز جوان با چهره ای رنگ پریده و با چهره ای رنگ پریده و بی حرکت سر جای خود ایستاده بود و کلاهش را روی زمین انداخته بود و fuse روی زمین می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The soldier was wearing a coat of blue fine cloth, he had no knapsack nor shako, his head was bound up, and across his shoulders was slung a French cartridge case.
[ترجمه گوگل]سرباز کتی از پارچه نازک آبی پوشیده بود، نه کوله پشتی داشت و نه شاکو، سرش بسته بود و روی شانه هایش یک جعبه فشنگ فرانسوی آویزان بود
[ترجمه ترگمان]سرباز کت آبی به تن داشت و نه کلاه داشت و نه کلاه سرش بود، سرش را بلند کرده بود و روی شانه های او یک جعبه فشنگ فرانسوی آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کلاه بلند نظامی (اسم)
shako

انگلیسی به انگلیسی

• military dress hat with a flat top and a plume

پیشنهاد کاربران

بپرس