shakes

جمله های نمونه

1. something that shakes the judges from their benches
آنچه که قضات را در مسند خود به لرزه در می آورد

2. no great shakes
(عامیانه) معمولی،نه مثل آش دهن سوز،نه چندان خوب یا برجسته

3. malaria causes the shakes
مالاریا موجب تب و لرز می شود.

4. in a couple of shakes (or in two shakes of a lamb's tail)
(انگلیس - عامیانه) زود،در یک آن،الان

5. that news gave me the shakes
آن خبر مرا به لرزه انداخت.

پیشنهاد کاربران

تب و لرز هم میشه
توکافیشاپ هم شیک هست شاید اونو بگه
تکان دادن
لرزش
می لرزد
تکان دادن
مانند
hands shakes
دست دادن

بپرس