shake off

جمله های نمونه

1. He stamped his feet to shake off the snow from his boots.
[ترجمه گوگل]پاهایش را کوبید تا برف چکمه هایش را ببرد
[ترجمه ترگمان]پاهایش را روی زمین کوبید تا برف را از چکمه اش بلند کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These countries are trying to shake off the stultifying effects of several decades of state control.
[ترجمه گوگل]این کشورها در تلاش هستند تا اثرات خنثی کننده چندین دهه کنترل دولتی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]این کشورها تلاش می کنند تا اثرات مخرب چندین دهه کنترل دولت را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Businessmen are trying to shake off habits learned under six decades of a protected economy.
[ترجمه گوگل]بازرگانان در تلاشند تا عاداتی را که در شش دهه یک اقتصاد محافظت شده آموخته اند کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]تجار در تلاش هستند تا habits که در طی شش دهه از یک اقتصاد محافظت شده کسب شده اند را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Outside investment has helped Sheridan to shake off its image as a depressed industrial town.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری خارجی به شریدان کمک کرده است تا وجهه خود را به عنوان یک شهر صنعتی افسرده از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری خارجی به شریدن کمک کرد تا تصویر خود را به عنوان یک شهر صنعتی افسرده از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I hope I can shake off this cold before the weekend.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتونم قبل از آخر هفته از این سرما خلاص بشم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم قبل از آخر هفته بتونم این سرما رو تکون بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We managed to shake off our pursuers in the crowd.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم تعقیب کنندگانمان را در میان جمعیت تکان دهیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی کردیم تعقیب کننده ها را از میان جمعیت دور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Science museums have tried to shake off their somewhat starchy image by mounting exhibitions designed to draw in the crowds.
[ترجمه گوگل]موزه‌های علم سعی کرده‌اند با برپایی نمایشگاه‌هایی که برای جلب جمعیت طراحی شده‌اند، تصویر تا حدی نشاسته‌ای خود را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]موزه ها و موزه های علمی سعی کرده اند تا با برپایی نمایشگاه های طراحی شده برای جذب جمعیت، تصویر کمی starchy خود را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I found it difficult to shake off a sense of social inferiority.
[ترجمه گوگل]از بین بردن احساس حقارت اجتماعی برایم سخت بود
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک حس حقارت اجتماعی را دشوار یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My cold's better, but I can't seem to shake off this cough.
[ترجمه حمید] سرما خوردگی ام بهتر است، اما به نظر نمی رسد از شر این بیماری خلاص شوم
|
[ترجمه گوگل]سرماخوردگی ام بهتر شده است، اما به نظر نمی رسد از این سرفه خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]هوای سردم بهتر است، اما به نظر نمی رسد که این سرفه را ازسر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has failed to shake off her stomach injury.
[ترجمه گوگل]او نتوانسته زخم معده خود را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است آسیب شکمی خود را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The press, once heavily censored, has managed to shake off its shackles.
[ترجمه گوگل]مطبوعات که زمانی به شدت سانسور شده بودند، توانسته اند غل و زنجیر خود را کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات که یک بار، مامور سانسور شدید، توانسته بودند shackles را از هم جدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We managed to shake off the photographers.
[ترجمه گوگل]توانستیم عکاسان را از خود دور کنیم
[ترجمه ترگمان]ما توانستیم عکاسان را رها کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gerrard will play if he can shake off a slight thigh strain.
[ترجمه گوگل]جرارد اگر بتواند فشار خفیف ران را از بین ببرد، بازی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]جرارد در صورتی بازی می کند که بتواند کمی فشار ران را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Shake off any excess flour before putting livers in the pan.
[ترجمه گوگل]قبل از قرار دادن جگرها در تابه، آرد اضافی را تکان دهید
[ترجمه ترگمان]قبل از قرار دادن livers در ماهی تابه، هر گونه آرد اضافی را تکان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I can't seem to shake off this cold.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد از این سرما خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که این سرما را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• get rid of, agitate

پیشنهاد کاربران

بر چیزی فائق آمدن، بر چیزی غلبه کردن
Shake off the past
گذشته را فراموش کنید
پیچوندن کسی
To recover from or fend off a disease or illness, especially a minor one. A noun or pronoun can be used between "shake" and "off. "
I've got to shake this tummy bug off—I can't afford to be sick before our big meeting!
...
[مشاهده متن کامل]

I've had this cold for nearly a week that I just can't seem to shake off!
I could feel myself getting sick, but I managed to shake it off.
shake a disease or illness off:
Fig. [for the body] to fight off a disease or illness. I thought I was catching a cold, but I guess I shook it off. I hope I can shake off this flu pretty soon.
اگه در مورد مریضی و ناخوشی بیاد:
خلاص شدن
دست به سر کردن
شکست دادن

از سر باز کردن
shake sb off
به معنای دک کردن هم هست مثال
I'd be better shaking this rat off
واسم بهتره اون زیرآب زن رو دک کنم
برف، خاک از روی چیزی تکان دن
بهتر شدن
تکاندن ( گردوخاک )
از شر چیزی خلاص شدن ( مریضی یا مشکل )
مثال :
. I can't seem to shake off this cold
به نظر نمیتونم از شر این سرما خوردگی خلاص شم .
ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سر بزنید. میتونید لغات و اصطلاحات انگلیسی رو همراه با مثال یاد بگیرید . 😉
Instagram. com/languageyar
رهانیدن، خلاص شدن، پشت سر نهادن
دست خود را تکان داد
لباس درآوردن
با لرزاندن بدن چیزی را از خود دورکردن مانند سگ وگربه در صورت خیس شدن
خلاص شدن از دست کسی یا چیزی
خلاص شدن از چیزی مثل مریضی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس