🔹 معادل فارسی: از خودت بتکانش | بی خیالش شو | رهاش کن | بذار بره | از ذهنت بندازش بیرون
🔹 مثال ها:
She was upset, but she shook it off and smiled. ناراحت بود، ولی بی خیالش شد و لبخند زد.
... [مشاهده متن کامل]
You failed the test? Shake it off and try again! امتحانو خراب کردی؟ بی خیالش شو و دوباره امتحان بده!
He shook off the rain from his jacket. بارونو از روی ژاکتش تکوند.
🔹 مترادف ها: brush it off | let it go | move on | shrug it off | get over it
🔹 مثال ها:
She was upset, but she shook it off and smiled. ناراحت بود، ولی بی خیالش شد و لبخند زد.
... [مشاهده متن کامل]
You failed the test? Shake it off and try again! امتحانو خراب کردی؟ بی خیالش شو و دوباره امتحان بده!
He shook off the rain from his jacket. بارونو از روی ژاکتش تکوند.
🔹 مترادف ها: brush it off | let it go | move on | shrug it off | get over it
بی خیال اون مسئله و بیا یه خرده غذا بخوریم
از چیزی خلاص شدن
از شر چیزی راحت شدن
از شر چیزی راحت شدن
Um_um
آن را فراموش کن ، از شَرِش خلاص شو ، بیخیالش شو
بیخیالش شو