shah

/ˈʃɑː//ʃɑː/

معنی: خسرو، پادشاه، شاه
معانی دیگر: (فارسی) شاه، سلطان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: shahdom (n.)
• : تعریف: formerly in Iran, king.

جمله های نمونه

1. Nervous at first, by the time the Shah reached the end of the line, he was obviously enjoying himself.
[ترجمه گوگل]در ابتدا عصبی بود، وقتی شاه به آخر خط رسید، معلوم بود که از خودش لذت می برد
[ترجمه ترگمان]وقتی شاه به انتهای خط رسید عصبی بود و به طور حتم از خودش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Shah had already given away some of the land that had been seized by his father after 192
[ترجمه گوگل]شاه قبلاً مقداری از زمین هایی را که پس از سال 192 توسط پدرش تصرف شده بود، واگذار کرده بود
[ترجمه ترگمان]شاه قبلا قسمتی از زمین هایی را که پدرش پس از ۱۹۲ به دست آورده بود، واگذار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Shah then made a strange gesture.
[ترجمه گوگل]شاه سپس حرکت عجیبی کرد
[ترجمه ترگمان]سپس شاه حرکتی عجیب به خود داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Did he think he was the Shah of Persia?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کرد شاه ایران است؟
[ترجمه ترگمان]آیا او فکر می کرد که او شاه ایران است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Shah is impressed by my long fax from Letterman.
[ترجمه گوگل]آقای شاه تحت تأثیر فکس طولانی من از لترمن قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]آقای شاه تحت تاثیر فکس بلند من از لترمن قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally the naval commander realized that the Shah was not going to approve his plan.
[ترجمه گوگل]سرانجام فرمانده نیروی دریایی متوجه شد که شاه قرار نیست نقشه او را تایید کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام فرمانده نیروی دریایی متوجه شد که شاه قصد ندارد نقشه اش را تایید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The strongest force there is run by Ahmed Shah Masoud, the defence minister.
[ترجمه گوگل]قوی ترین نیرو در آنجا توسط احمد شاه مسعود، وزیر دفاع اداره می شود
[ترجمه ترگمان]قوی ترین نیرو در آنجا توسط احمد شاه مسعود، وزیر دفاع اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shah Jehan had himself come to power twelve years earlier after a bloody civil war.
[ترجمه گوگل]خود شاه جهان دوازده سال قبل پس از یک جنگ داخلی خونین به قدرت رسیده بود
[ترجمه ترگمان]شاه جهان پس از یک جنگ داخلی خونین، دوازده سال زودتر به قدرت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. While Muhammed Shah and his circle busied themselves with amusement, Safdarjung consolidated his position.
[ترجمه گوگل]در حالی که محمدشاه و حلقه او به سرگرمی مشغول بودند، صفدرجونگ موقعیت خود را تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که محمد شاه و حلقه او خود را سرگرم می کردند، Safdarjung موقعیت خود را تحکیم بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shah made use of both pieces of legislation to great effect.
[ترجمه گوگل]شاه از هر دو قانون استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]شاه از هر دو قانون گذاری برای تاثیر زیاد استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From now on the Shah would be far more interested in military than in social matters.
[ترجمه گوگل]از این به بعد شاه به مراتب بیشتر به مسائل نظامی علاقه مند خواهد بود تا مسائل اجتماعی
[ترجمه ترگمان]از این به بعد شاه بیشتر به ارتش علاقه مند خواهد بود تا در مسائل اجتماعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reza Shah also seized land form the clergy and other great landowners.
[ترجمه گوگل]رضاشاه همچنین اراضی را از روحانیت و دیگر مالکان بزرگ تصرف کرد
[ترجمه ترگمان]رضا شاه همچنین زمین را تصرف کرد و روحانیون و دیگر مالکان بزرگ را تشکیل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Shah had reckoned without power of modern communications.
[ترجمه گوگل]شاه بدون قدرت ارتباطات مدرن حساب کرده بود
[ترجمه ترگمان]شاه بدون قدرت ارتباطات مدرن حساب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. John Kennedy was even more ambivalent about the Shah than Eisenhower had been.
[ترجمه گوگل]جان کندی حتی بیشتر از آیزنهاور در مورد شاه مبهم بود
[ترجمه ترگمان]جان کندی نسبت به شاه بیش از آیزنهاور ambivalent بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dr Shah has received hundreds of letters from grateful patients.
[ترجمه گوگل]دکتر شاه صدها نامه از بیماران سپاسگزار دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]دکتر شاه صدها نامه از بیماران سپاسگزار دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسرو (اسم)
czar, emperor, tzar, king, monarch, shah, sultan

پادشاه (اسم)
sovereign, king, monarch, shah, potentate, rex, sovran

شاه (اسم)
king, shah

انگلیسی به انگلیسی

• king of iran, sovereign in iran (prior to the islamic revolution)
the shah of iran was the hereditary ruler of iran until the islamic revolution of 1979.

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معنای لغوی شاه، این کلمه در جهان به محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه فقید ایران، اشاره دارد.
و در رسانه های خبری بین المللی، پادشاه فقید ایران را با لقب the Shah می شناختند.
روان بلندشان شاد.

بپرس