shaggy

/ˈʃæɡi//ˈʃæɡi/

معنی: ژولیده، زبر، مویی، درهم، مودار، پشمالو، کرک شده، مو دراز
معانی دیگر: پر مو، پر پشت، گوریده، کرک دار، پرزدار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: shaggier, shaggiest
مشتقات: shaggily (adv.), shagginess (n.)
(1) تعریف: having long, untidy hair, fur, or pile.
مشابه: furry, hairy, hirsute, nappy, shag

(2) تعریف: long, tangled, and unkempt.
مترادف: bushy, tousled
مشابه: disheveled, matted, tangled, uncombed, unkempt, untidy

- shaggy eyebrows
[ترجمه گوگل] ابروهای پشمالو
[ترجمه ترگمان] ابروان ژولیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shaggy eyebrows
ابروهای پاچه بزی (پر پشت)

2. a shaggy dog
سگ پشمالو

3. His shaggy grey hair fell loosely across his brow.
[ترجمه گوگل]موهای خاکستری پشمالویش به آرامی روی پیشانی اش افتاده بود
[ترجمه ترگمان]موهای خاکستری اش شل شده بود و به سختی روی پیشانی اش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had thick brown hair and shaggy brows.
[ترجمه گوگل]موهای قهوه ای ضخیم و ابروهای کرک داشت
[ترجمه ترگمان]موهای پرپشت و موهای ژولیده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This old man shaved his shaggy black beard.
[ترجمه گوگل]این پیرمرد ریش سیاه پشمالو خود را تراشید
[ترجمه ترگمان]این پیرمرد ریش سیاه ژولیده خود را تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tim has longish, shaggy hair.
[ترجمه گوگل]تیم موهای بلند و پشمالو دارد
[ترجمه ترگمان]تیم موهای ژولیده و ژولیده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A shaggy bearded bear of a man in a smock and khaki shorts.
[ترجمه گوگل]خرس ریشو پشمالوی مردی با شورت مات و خاکی
[ترجمه ترگمان]یک خرس پشمالو ریشو با روپوش خاکی و شلوارک خاکی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A shaggy wolfhound lay on a rug before the enormous fireplace, nose on his paws.
[ترجمه گوگل]یک سگ گرگ پشمالو روی فرشی جلوی شومینه عظیم دراز کشیده بود و دماغش روی پنجه هایش بود
[ترجمه ترگمان]یک سگ پشمالو کنار بخاری بزرگ روی قالیچه دراز کشیده بود و بینی اش را به پنجه هایش تکیه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Occasionally, it gave its enormous, shaggy head a turn.
[ترجمه گوگل]گهگاه، سر بزرگ و پشمالو خود را به چرخش در می آورد
[ترجمه ترگمان]گاهی سرش را بلند می کرد و سرش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My co-voyager was propped against the rail, great shaggy head nodding as he seemed to half-doze.
[ترجمه گوگل]همسفر من به ریل تکیه داده بود، سر پشمالو بزرگی تکان می داد که به نظر می رسید نیمه خوابیده بود
[ترجمه ترگمان]co به نرده تکیه داده بود و سرش را تکان می داد و سرش را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bare yellow skin on head and throat, ruff shaggy, bill much slenderer than other vultures.
[ترجمه گوگل]پوست زرد برهنه روی سر و گلو، کرک کرک، نوک بسیار باریکتر از سایر کرکس ها
[ترجمه ترگمان]پوست زردش روی سر و گردن، موهای دم اسبی، بیل خیلی slenderer از لاش خور دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Between the dark shaggy locks of his head, more than a hundred eyes blinked and blazed.
[ترجمه گوگل]بین قفل‌های پشمالو تیره سرش، بیش از صد چشم چشمک می‌زند و می‌درخشد
[ترجمه ترگمان]میان موهای سیاه ژولیده سر او، بیش از یک صد چشم، پلک زد و درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thick shaggy coat of the mountain goat prepares it for the rigours of the Rocky Mountains' winter.
[ترجمه گوگل]کت ضخیم کرکی بز کوهی آن را برای سختی زمستان کوه های راکی ​​آماده می کند
[ترجمه ترگمان]پوشش ضخیم و shaggy بز کوهی آن را برای the زمستان کوه های راکی آماده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His left eye under its shaggy eyebrow regarded me with keen amusement.
[ترجمه گوگل]چشم چپش زیر ابروی پشمالو با شوخی شدیدی به من نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]چشم چپش زیر ابروهای پرپشت او مرا با ذوق و شوق برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژولیده (صفت)
confused, dazed, bewildered, embarrassed, bemused, unkempt, disheveled, scruffy, tangled, slovenly, shaggy, entangled, sloven, uncouth, tangly

زبر (صفت)
rough, coarse, prickly, stark, stubby, bristly, scaly, ragged, russet, shaggy, coarse-grained, scabrous, stubbly

مویی (صفت)
capillary, hairy, ciliary, hirsute, shaggy

درهم (صفت)
tangled, garbled, mixed, shaggy, indistinct, dramatic

مودار (صفت)
hispid, hairy, hirsute, shaggy, villous, haired, whiskered, pilose

پشمالو (صفت)
hirsute, shaggy, lanuginous, woolly, lanate, wild and woolly

کرک شده (صفت)
shaggy

مو دراز (صفت)
shaggy

انگلیسی به انگلیسی

• having long matted hair; rough and matted; untidy, slovenly, unkempt
shaggy hair or fur is long and untidy.

پیشنهاد کاربران

بپرس