shaft

/ˈʃæft//ʃɑːft/

معنی: تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه، تیر انداختن
معانی دیگر: (مجازی) هر چیز پرتابه مانند یا پیکان مانند، شهاب، شخانه، (نور) بامه، شعاع، (در برخی ابزار) دسته، (مکانیک) شافت، میله (به ویژه میله ی چرخان یا منتقل کننده ی حرکت)، آسه، (چاه) سوراخ، (معدن) دالان، تونل، نقب، شکافه، چال، (در ساختمان و معدن و غیره) هواکش، تنوره، بادگیر، لوله ی بخاری (در دیوار)، دودکش (توی دیوار)، (امریکا - عامیانه) کلاه سر کسی گذاشتن، به کسی انداختن، به کسی چپاندن، (تیر و کمان) بدنه ی تیر، تخش، گی بر، پیکان، پرتابه، (گیاه) ساقه، تنه (به ویژه اگر صاف باشد)، (پرندگان) ساقه ی پر، ستون پر، (استخوان های دراز و صاف) بدنه، راسته، (شمعدانی چند شاخه) پایه، (معماری) تنه ی ستون، استوانه ی ستون، چوب پرچم (flagpole هم می گویند)، منار، مناره، رجوع شود به: obelisk، مالبند، گمانه، (در ساختمان های بلند) چاه آسانسور (که آسانسور در آن بالا و پایین می رود)، سابقه، پرتو افکندن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an arrow or spear, or the straight, slender part of one.

(2) تعریف: a straight beam, as of light.

(3) تعریف: a long, straight section or handle of something.
مشابه: handle

- a shaft of hair
[ترجمه س،رضایی] ساقه مو
|
[ترجمه گوگل] یک ساقه مو
[ترجمه ترگمان] یک دسته مو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the shaft of a column
[ترجمه گوگل] شفت یک ستون
[ترجمه ترگمان] ستون یک ستون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the shaft of a hoe
[ترجمه مهسا] دسته بیل
|
[ترجمه گوگل] شفت یک بیل زدن
[ترجمه ترگمان] یک بیل بیل یک بیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a tall, straight monument, support, or flagpole.

(5) تعریف: a rotating cylindrical rod, often attached to gears, that transfers power or motion.

- a drive shaft
[ترجمه گوگل] یک شفت محرک
[ترجمه ترگمان] یک شفت حرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: a slanting or vertical passage.
مشابه: bore

- a mine shaft
[ترجمه گوگل] یک شفت معدن
[ترجمه ترگمان] یه چاه معدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an elevator shaft
[ترجمه گوگل] یک چاه آسانسور
[ترجمه ترگمان] یه دریچه آسانسور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: a pointed, often sarcastic, verbal attack.

- shafts of criticism
[ترجمه گوگل] محورهای انتقاد
[ترجمه ترگمان] shafts انتقادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: (slang) unfair or harsh treatment (prec. by the).
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shafts, shafting, shafted
(1) تعریف: to provide with a shaft.

(2) تعریف: to move by pushing with a pole.

(3) تعریف: (slang) to treat unfairly or harshly; betray.

جمله های نمونه

1. shaft axle
میل پولوس

2. a shaft boring machine
دستگاه چال بری

3. a shaft of moonlight slit the skirt of night . . .
مهتاب به نور دامن شب بشکافت . . .

4. the shaft is dimensioned to fit any wheel
میله با ابعادی ساخته شده است که به هر چرخی بخورد.

5. the shaft of a shovel
دسته ی بیل

6. the shaft of a well is round
سوراخ چاه گرد است.

7. axle shaft
محور دیفرانسیل،(اتومبیل) میل پولس

8. a pivotal shaft
میله ی محوری

9. the drive shaft of an engine
میل گاردان،میله ی متحرک موتور

10. the mine shaft is two miles long
دالان معدن دو میل طول دارد.

11. the turbine shaft is mated to the hollow compressor shaft
میله ی توربین را در درون لوله تو خالی کمپرسور جا می دهند.

12. get the shaft
(خودمانی) گول خوردن

13. to stone the shaft of a well
دیواره ی چاه را سنگی کردن

14. give someone the shaft
(خودمانی) کسی را گول زدن،چپاندن،(به کسی) انداختن

15. the rotation of a shaft
چرخش میله

16. the thief came through the shaft of the fireplace
دزد از دودکش شومینه پایین آمد.

17. this time you really got the shaft
این بار خوب کلاه سرت رفت.

18. We were given the shaft, and lost a lot of money.
[ترجمه گوگل]شفت به ما داده شد و پول زیادی از دست دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به چاه دادیم و پول زیادی از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Position your hands correctly on the shaft of the club.
[ترجمه گوگل]دست های خود را به درستی روی شفت چاقو قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دستان خود را به درستی بر روی میله چوب قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. In course of sinking the well - shaft they came upon a deposit of a very rare mineral.
[ترجمه گوگل]در جریان غرق شدن چاه - شفت آنها به ذخایر یک ماده معدنی بسیار کمیاب برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]در حال فرو افتادن چاه چاه، آن ها به یکی از deposit معدنی نادر وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A shaft of moonlight fell on the lake.
[ترجمه سجاد غنمی] پرتوی از نور روی دریاچه افتاد
|
[ترجمه گوگل]یک شاخه از نور ماه روی دریاچه افتاد
[ترجمه ترگمان]یک چاه نور مهتاب روی دریاچه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

محور (اسم)
shaft, arbor, axis, axle, pivot, axletree, gudgeon, joint pin, kingbolt

میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

خدنگ (اسم)
arrow, shaft, white poplar

گلوله (اسم)
shot, shaft, gunshot, ball, bullet, pellet, cartridge, missile, pommel, blob

چوب (اسم)
shaft, stick, bat, rod, wood, timber, stave, spunk

پرتو (اسم)
light, beam, shaft, ray, radiance, shine, radiancy, rayon

بدنه (اسم)
shaft, framework, body, trunk, fuselage

استوانه (اسم)
shaft, cannon, cylinder, roller

دودکش (اسم)
stack, shaft, funnel, uptake, tube, chimney, flue

ستون (اسم)
slip, pile, shaft, pole, pier, column, pillar, jamb

بادکش (اسم)
shaft, cupping, exhaust pipe

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

قلم (اسم)
style, shaft, pen, wedge, stylus

چاه (اسم)
well, shaft, pit

چوبه (اسم)
shaft, staff, rolling pin

تیر انداختن (فعل)
shaft

تخصصی

[عمران و معماری] محور - میله - چاه - میله چاه
[برق و الکترونیک] محور
[مهندسی گاز] محور
[زمین شناسی] میله، محور، استوانه، بدنه - یک دهانه عمودی یا غیر عمودی از میان لایه های معدن که برای تهویه یا زهکشی یا برای بالا بردن پرسنل و مواد به مناطق قابل استخراج معدن استفاده می شود
[نساجی] شافت - میله - محور
[معدن] چاه (معادن زیرزمینی)
[] چاه
[آب و خاک] چاه عمودی، ستون

انگلیسی به انگلیسی

• any vertical passageway; slender body of an arrow or spear; pole, rod; beam, ray; slender handle; column, long cylindrical pillar; long revolving bar used to transfer motion or torque to gears or other parts (machinery)
move with a pole, push with a rod; treat disrespectfully, treat unfairly (slang)
a shaft is a vertical passage, for example in a mine or a place where a lift goes up and down.
a shaft in a machine is a rod that turns round and round to transfer power or movement in the machine.
a shaft of light is a narrow beam of light.

پیشنهاد کاربران

همون میل لنگ هست در واقع
To cheat or deceive someone, often by charging them an unfair or excessive price for goods or services. “Shaft” is a slang term used to describe being cheated or taken advantage of.
فریب دادن یا گول زدن کسی، اغلب با گرفتن قیمت ناعادلانه یا بیش از حد برای کالاها یا خدمات.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح عامیانه برای توصیف فریب خوردن یا سوء استفاده کردن از کسی.
***************************************************************************************************
مثال؛
“The mechanic really shafted me by overcharging for a simple repair. ”
In a discussion about unfair business practices, someone might say, “Don’t let them shaft you with hidden fees. ”
A person sharing a negative experience might say, “I got shafted by a shady contractor who never completed the work. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-cheat/
ساق ، ساقه
ساقه مو
شعاع ای از نور
باریکه ای از نور
فکر کنم a shaft of light رو توی گوگل جست وجو کنیدو تصاویر رو ببینید بهتر متوجه بشید
Elevator shaft
چاله آسانسور
چاه آسانسور
دسته
🐌🦋
Shaft
به معنی چاه یا سوراخ معدن هم میشه
The head of the mine rescue aquad pulled badly injured people out of the mine shafts.
Give somebody the shaft
حال کسی را گرفتن
اگر در تیراندازی با کمان با پر تیر همراه شود به معنی پرتابه میدهد
محور انتقال قدرت
راسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس