shack

/ˈʃæk//ʃæk/

معنی: خانه، کلبه، کاشانه، خانه کوچک وسردستی ساخته شده، زیستن
معانی دیگر: اتاقک چوبی، آلونک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: shack up
• : تعریف: a small, cheaply constructed building used as a house or for storage.

- The poor family lived in a one-room shack by the river.
[ترجمه گوگل] خانواده فقیر در یک کلبه یک اتاقه در کنار رودخانه زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] خانواده بیچاره در یک کلبه کوچک کنار رودخانه زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. shack up
(خودمانی) 1- کلبه نشینی کردن 2- (بدون ازدواج) با جنس مخالف زندگی کردن

2. that shack is a blot on the landscape
آن کلبه منظره را خراب کرده است.

3. big trees shade the shack
درختان تنومند بر کلبه سایه می اندازند.

4. They have since knocked down the shack.
[ترجمه گوگل]آنها از آن زمان کلبه را خراب کردند
[ترجمه ترگمان] اونا از وقتی که اون کلبه رو انداختن پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's decided to shack up with her boyfriend.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است که با دوست پسرش جمع شود
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفته که با دوست پسرش زندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They lived in a shack with a dirt floor.
[ترجمه گوگل]آنها در یک کلبه با کف خاکی زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در کلبه ای با زمین کثیف زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They've decided to shack up together in her flat.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفته اند با هم در آپارتمان او جمع شوند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتند با هم در آپارتمان او عشق بازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hicks rolled over and sprinted back to the shack.
[ترجمه گوگل]هیکس غلت زد و با سرعت به سمت کلبه برگشت
[ترجمه ترگمان]دکتر هیکز غلتی زد و به طرف کلبه دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His home is a flimsy wooden shack in a Watts alley, with only a hot plate, table and bed.
[ترجمه گوگل]خانه او یک کلبه چوبی شلوغ در کوچه واتس است که فقط یک بشقاب داغ، میز و تخت دارد
[ترجمه ترگمان]خانه او یک کلبه چوبی سست است که فقط یک بشقاب گرم و تخت و تخت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The shack, which had been here for years, generated seed money.
[ترجمه گوگل]کلبه ای که سال ها اینجا بود، پول تولید کرد
[ترجمه ترگمان]این کلبه که سال ها پیش در اینجا بود، بذر دانه تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They lived in a one-room shack.
[ترجمه گوگل]آنها در یک کلبه یک اتاقه زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک کلبه یک اتاق زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even Commissioner Shack seemed chastened by the loss.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید حتی کمیسر شاک نیز از این باخت تنبیه شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که از دست دادن من مجازات شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rain pattered on the tin roof of the shack.
[ترجمه گوگل]باران روی سقف حلبی آلونک می بارید
[ترجمه ترگمان]باران بر سقف حلبی کلبه طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shack sat on about 1-1 / 4 rugged acres he bought jointly with his brother for $ 100.
[ترجمه گوگل]کلبه در حدود 1-1 / 4 هکتار ناهموار نشست که او به طور مشترک با برادرش به قیمت 100 دلار خرید
[ترجمه ترگمان]این کلبه حدود ۱ - ۱ \/ ۴ هکتار زمین ناهموار بود و به طور مشترک با برادرش ۱۰۰ دلار خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At the foot of the steps is a shack made of bamboo and planks of wood.
[ترجمه گوگل]در پای پله ها کلبه ای از بامبو و تخته های چوبی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]در پای پلکان کلبه ای است که از بامبو و تخته های چوب ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانه (اسم)
house, domicile, home, lodge, room, building, cell, shack, socket, quarterage

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

کاشانه (اسم)
shack, hut

خانه کوچک وسردستی ساخته شده (اسم)
shack

زیستن (فعل)
be, live, exist, shack

انگلیسی به انگلیسی

• hut, shanty, small poorly built cabin
live together without being legally married (slang)
a shack is a small hut built from bits of wood or metal.

پیشنهاد کاربران

برای بیادسپاری
فیلم 2017 The shack : کلبه 2017
I want my own house ، even if it's a shack
من خونه خودم را میخواهم ، حتی اگر یک آلونک باشد
مثال؛
They lived in a small shack by the river, without running water or electricity.
A person might say, “I spent a weekend in a beach shack. It was basic, but it had a charming rustic feel. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a conversation about minimalist living, someone might comment, “I dream of leaving the city behind and building a simple shack in the woods. ”

غیر از معنی کلبه، اگه فعل باشه یعنی، همخوابی کردن، همبستری کردن،
آلونک
A shack ( or, in some areas, shanty ) shelter or dwelling, often primitive or rudimentary in design and construction
shack
با معشوق خود در یک خانه زندگی کردن

بپرس