sever

/ˈsevər//ˈsevə/

معنی: جدا کردن، بریدن
معانی دیگر: جداکردن یا شدن، دور افتادن، قطع کردن یا شدن، پاره کردن یا شدن، گسستن، منفصل کردن

جمله های نمونه

1. to sever a telephone wire
سیم تلفن را بریدن

2. i don't know the reason for these sever pains
علت این دردهای شدید را نمی دانم.

3. She wanted to sever all her connections with the firm.
[ترجمه گوگل]او می خواست تمام ارتباطات خود را با شرکت قطع کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست تمام ارتباطات خود را با شرکت قطع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Consolidated Capital Fund would sever the link between finance and accounting.
[ترجمه گوگل]صندوق سرمایه تلفیقی پیوند بین مالی و حسابداری را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]صندوق سرمایه Consolidated ارتباط بین دارایی و حسابداری را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sever each side shoot by pulling away, or cutting if necessary, so that a heel is left attached.
[ترجمه گوگل]ساقه هر طرف را با دور کردن، یا در صورت لزوم برش دهید، به طوری که یک پاشنه چسبیده باقی بماند
[ترجمه ترگمان]اگر لازم باشد، از یک طرف به سمت عقب بکشید و یا در صورت لزوم برش بزنید تا یک پاشنه به هم متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, I know I myself don't want to sever my links with the past.
[ترجمه گوگل]با این حال، می دانم که خودم نمی خواهم پیوندم را با گذشته قطع کنم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من خودم هم می دانم که نمی خواهم links را با گذشته قطع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You have to trench around the stump and sever all the roots.
[ترجمه گوگل]شما باید اطراف کنده را سنگر کنید و تمام ریشه ها را قطع کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید دور تنه درخت وایسی و ریشه های همه ریشه رو جدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some 35 members voted to sever ties with the churches.
[ترجمه گوگل]حدود 35 عضو به قطع روابط با کلیساها رأی دادند
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۵ عضو به قطع ارتباط با کلیسا رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Meanwhile the Goldsmiths were taking steps finally to sever their connection with the School.
[ترجمه گوگل]در همین حال، زرگرها در نهایت برای قطع ارتباط خود با مدرسه گام برمی داشتند
[ترجمه ترگمان]در این ضمن زرگران سرانجام در حال برداشتن گام هایی برای قطع ارتباط خود با مدرسه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For what better way to sever an unwanted tie than by disappearing off on business for a couple of weeks?
[ترجمه گوگل]برای قطع رابطه ناخواسته چه راهی بهتر از ناپدید شدن در تجارت برای چند هفته وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]برای چه راهی بهتر برای قطع کردن یک تساوی ناخواسته از ناپدید شدن در کسب وکار برای چند هفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. PC Sever, Work Station, Printer, and other Exterior equipment for computer.
[ترجمه گوگل]سرور رایانه شخصی، ایستگاه کاری، چاپگر و سایر تجهیزات خارجی برای رایانه
[ترجمه ترگمان]PC Sever، ایستگاه کار، چاپگر و دیگر تجهیزات خارجی برای کامپیوتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You really want me to sever ties with all my close relatives?
[ترجمه گوگل]شما واقعاً می خواهید که من با همه اقوام نزدیکم رابطه خود را قطع کنم؟
[ترجمه ترگمان]تو واقعا می خوای من ارتباط رو با همه اقوام نزدیک قطع کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The clinical symptoms were excessively sever and were characterized by severe consciousness disturbance (semicoma to coma, 6 cases), aphasia (5 cases) and bilateral paresis (3 cases).
[ترجمه گوگل]علائم بالینی بیش از حد شدید بود و با اختلال شدید هوشیاری (نیمه‌کوما تا کما، 6 مورد)، آفازی (5 مورد) و فلج دو طرفه (3 مورد) مشخص شد
[ترجمه ترگمان]علایم بالینی بیش از حد شدید بودند و با اختلال هوشیاری شدید (semicoma تا کما، ۶ مورد)، aphasia (۵ مورد)و paresis دو جانبه (۳ مورد)مشخص شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The influencing factors among the sever responder groups were isolation, social discrimination and negative coping.
[ترجمه گوگل]عوامل مؤثر در بین گروه های پاسخگوی شدید انزوا، تبعیض اجتماعی و مقابله منفی بود
[ترجمه ترگمان]عوامل موثر در بین گروه های پاسخ دهنده، انزوا، تبعیض اجتماعی و مقابله منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Under certain velocities, locomotive transverse shakiness is so sever that it prevents locomotive raising speed further.
[ترجمه گوگل]تحت سرعت های معین، لرزش عرضی لکوموتیو به حدی شدید است که از افزایش بیشتر سرعت لوکوموتیو جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]در سرعت های معین، shakiness عرضی لوکوموتیو چنان شدید است که مانع افزایش سرعت لوکوموتیو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

انگلیسی به انگلیسی

• cut, cleave; separate, set apart; be separated, be set apart; terminate
to sever something means to cut right through it so that one part is completely separated from the rest.
if you sever a relationship or connection with someone, you end it completely.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To cut off or break apart something 🪚
🔍 مترادف: Cut
✅ مثال: They decided to sever their ties with the company after the scandal broke.
قطع رابطه:
The U. S. severed diplomatic relations with Cuba in 1961.
ترجمه: آمریکا در سال 1961 روابط دیپلماتیک خود را با کوبا قطع کرد.
separate or disconnect something abruptly or forcefully.
جدا کردن یا قطع کردن چیزی بطور ناگهانی یا با زور.
مثال؛
The earthquake severed the communication lines, leaving the town isolated.
A person discussing a relationship might say, “They decided to sever all ties and go their separate ways. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A news report might state, “The storm severed power lines, leaving thousands of households without electricity. ”

بریدن و جدا کردن / بریده شدن و جدا شدن/ قطع رابطه کردن
the UsA severed diplomatic relation with Iran
شکستن :
. Her leg had not been severed but did have ten stitches
پاش نشکسته بود ولی ده تا بخیه خورده بود.

این کلمه ممکنه با کلمه severe اشتباه بشه
Severe: خشک، محکم، جدی، شدید
Sever: بریدن، قطع کردن، جداکردن، قطع رابطه

بپرس