settler

/ˈsetələr//ˈsetlə/

معنی: مهاجر تازه، ماندگر
معانی دیگر: باشنده، ساکن، مهاجر، کوچگر، مقیم (در جای تازه)، ماندگار، خوش نشین

جمله های نمونه

1. The settler got the house at a nominal price.
[ترجمه گوگل]شهرک نشین خانه را به قیمت اسمی گرفت
[ترجمه ترگمان]The با قیمت اسمی خونه رو گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Smith presided over a white settler population of 240,000 that ruled a black population of 8 million.
[ترجمه گوگل]اسمیت ریاست جمعیت 240000 مهاجر سفیدپوست را بر عهده داشت که بر جمعیت 8 میلیونی سیاه پوستان حکومت می کرد
[ترجمه ترگمان]اسمیت بر روی جمعیت سفید of که حدود ۸ میلیون نفر جمعیت داشت ریاست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In settler colonies, a higher proportion of railway workers was white.
[ترجمه گوگل]در مستعمرات مهاجران، نسبت بیشتری از کارگران راه آهن سفیدپوست بودند
[ترجمه ترگمان]در مستعمرات مهاجر بخش بالاتر کارگران راه آهن سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Martin Fugate, the original settler, had been a rare carrier of the met-H gene.
[ترجمه گوگل]مارتین فوگیت، ساکن اولیه، ناقل نادر ژن met-H بوده است
[ترجمه ترگمان]مارتین Fugate، مهاجر اصلی، حامل کمیاب ژن met بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To the settler or trapper or cattleman, the western frontier was both promising and dangerous.
[ترجمه گوگل]برای شهرک نشین یا دام گیر یا دامدار، مرز غربی هم امیدوارکننده و هم خطرناک بود
[ترجمه ترگمان]مرز غربی هم امیدوارکننده و هم خطرناک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pollock was the pathfinder, the original settler.
[ترجمه گوگل]پولاک رهیاب، مهاجر اصلی بود
[ترجمه ترگمان]Pollock، pathfinder و the اصلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This restaurant is owned by an Italian settler.
[ترجمه گوگل]این رستوران متعلق به یک مهاجر ایتالیایی است
[ترجمه ترگمان]این رستوران متعلق به یک مهاجر ایتالیایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Seeking land and gold, the settler at first found neither until he reached the Pacific slopes.
[ترجمه گوگل]در جستجوی زمین و طلا، مهاجر در ابتدا هیچ کدام را نیافت تا اینکه به دامنه های اقیانوس آرام رسید
[ترجمه ترگمان]مهاجر در جستجوی زمین و طلا، در ابتدا نه تا زمانی که به شیب های آرام برسد، یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wherever a settler left his footprint, there's a hoofprint beside it.
[ترجمه گوگل]هر جا که یک شهرک نشین رد پای خود را به جا می گذارد، یک رد سم در کنار آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هر جا که a ردپای او را ترک کرده باشد، یک hoofprint در کنار آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The settler may be a beneficiary and may also be the only under the same trust.
[ترجمه گوگل]مهاجر ممکن است ذینفع باشد و همچنین ممکن است تنها کسی باشد که تحت همان اعتماد است
[ترجمه ترگمان]این مهاجر ممکن است ذی نفع باشد و هم چنین ممکن است تنها تحت همان اعتماد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A Settler or Citizen has to walk to a construction site to build most buildings.
[ترجمه گوگل]یک شهرک نشین یا شهروند برای ساخت بیشتر ساختمان ها باید به یک محل ساخت و ساز برود
[ترجمه ترگمان]یک settler یا شهروند باید برای ساخت بیشتر ساختمان ها به محل ساخت وساز بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Settler society boomed after the gold rushes from the 1860s.
[ترجمه گوگل]جامعه مهاجران پس از هجوم طلا از دهه 1860 شکوفا شد
[ترجمه ترگمان]جامعه settler بعد از هجوم طلا از سال ۱۸۶۰ در فضا طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How long to live as a settler.
[ترجمه گوگل]چه مدت به عنوان یک مهاجر زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]چقدر طول میکشه که به عنوان یه سرتر زندگی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The settler shall have the right to check, transcribe or duplicate the trust accounts related to his trust property and other documents drawn up in the course of dealing with trust business.
[ترجمه گوگل]تسویه‌کننده حق دارد حساب‌های امانی مربوط به اموال امانی خود و سایر اسنادی را که در جریان معامله با امانت تنظیم شده است بررسی، رونویسی یا تکرار کند
[ترجمه ترگمان]این مهاجر حق دارد حساب های اعتباری مربوط به ملک اعتمادش و دیگر اسناد تنظیم شده در مسیر معامله با تجارت اعتماد را بررسی و یا کپی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهاجر تازه (اسم)
settler

ماندگر (اسم)
settler

تخصصی

[عمران و معماری] ماندگار
[زمین شناسی] ماندگار
[پلیمر] ته نشین کننده

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that settles; one that inhabits a new region, colonist
settlers are people who go to live in a new country.

پیشنهاد کاربران

مهاجرِ مقیم
مثال:
the early white settlers
نخستین مهاجرینِ مقیمِ سفید پوست
مهاجرینِ مقیمِ سفید پوست اولیه
کوچ داده شده
قرارگاه
مهاجر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : settle
✅️ اسم ( noun ) : settlement / settler
✅️ صفت ( adjective ) : settled
✅️ قید ( adverb ) : _
شهرک نشینی، یکجا نشینی
ته نشین
مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور آمده
یکجانشین
سَرتَر
⁦✔️⁩شهرک نشین،
⁦✔️⁩ساکن ( شهرک مسکونی و غیره )
The palestinian seriously hurt after 💥settlers💥 pelt his car with stones
🟠🟠🟠
. . .
A few hours later, dozens of Israeli settlers entered the courtyard of the Al - Aqsa Mosque compound under the protection of the Israeli police. In recent years, large groups of ultranationalist Jews have regularly visited the site with police escorts, something the Palestinians view as a provocation
...
[مشاهده متن کامل]

Aljazeera. com@

خوش نشین: کسی که هر جا او را خوش آید همان جا ساکن شود. ( دهخدا )
someone who goes to live in a country or area where not many people like them have lived before, and that is a long way from any towns or cities
...
[مشاهده متن کامل]

( Longman )
معلومه که معنی خوش نشین و شهرک نشین نداره. نمی دونم این معنی ها و لایک هاشون از کجا اومدن!
به نظر میاد هم سنگ دقیقی توی فارسی رایج امروزی نداشته باشه؛ هرچند فرهنگ هزاره این جوری معنی کرده: مهاجر، مقیم، مستعمره نشین ( شاید مهاجر بد نباشه )

توافق کننده، کسی که روی چیزی/مطلبی/موضوعی توافق می کند
مهاجر، ساکن
a person who migrates to another place
شهرک نشین
خوش نشین
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس