settee

/seˈtiː//seˈtiː/

معنی: نیمکت
معانی دیگر: نیمکت

جمله های نمونه

1. She was lying on a small settee in the parlor.
[ترجمه گوگل]او روی یک میز کوچک در سالن دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت کوچکی در اتاق نشیمن دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can bed down on the settee.
[ترجمه گوگل]می‌توانید روی صندلی بخوابید
[ترجمه ترگمان]میتونی روی کاناپه بخوابی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Get your dirty feet off the settee!
[ترجمه گوگل]پاهای کثیف خود را از روی صندلی بردارید!
[ترجمه ترگمان]پاهای کثیفت را از روی کاناپه بلند کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He slumped down exhausted on the settee.
[ترجمه گوگل]او با خستگی روی صندلی نشست
[ترجمه ترگمان]روی کاناپه ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She found her glasses lying on the settee.
[ترجمه گوگل]او عینکش را دید که روی صندلی نشسته است
[ترجمه ترگمان]عینکش را روی کاناپه دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old settee will have to go.
[ترجمه گوگل]صندلی قدیمی باید برود
[ترجمه ترگمان] کاناپه قدیمی باید بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Judith lay on the settee, absorbed in her book.
[ترجمه گوگل]جودیت روی میز دراز کشیده بود و غرق کتابش بود
[ترجمه ترگمان]ژودیت بر روی نیمکت دراز کشیده بود، غرق در کتاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Come and sit next to me on the settee.
[ترجمه گوگل]بیا کنارم روی صندلی بنشین
[ترجمه ترگمان]بیا پهلوی من روی کاناپه بنشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's just having a little doze on the settee.
[ترجمه گوگل]او فقط در حال چرت زدن بر روی صندلی است
[ترجمه ترگمان]فقط داره روی کاناپه چرت میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is perched uncomfortably on a settee with a photo album on his knee.
[ترجمه گوگل]او با یک آلبوم عکس روی زانویش با ناراحتی روی صندلی نشسته است
[ترجمه ترگمان]او به طور ناراحت کننده ای بر روی یک کاناپه با یک آلبوم عکس روی زانو نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pauline sits on the settee, and asks for a cup of tea.
[ترجمه گوگل]پائولین روی صندلی می نشیند و یک فنجان چای می خواهد
[ترجمه ترگمان]پولین روی نیمکت می نشیند و می خواهد یک فنجان چای بنوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There on the settee, looking a little flushed, sat Rosemary.
[ترجمه گوگل]رزماری روی صندلی نشسته بود و کمی برافروخته به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]رز ماری کمی سرخ شد و روی کاناپه نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Living room includes settee and easy chairs.
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن شامل نیمکت و صندلی راحتی است
[ترجمه ترگمان]اتاق زندگی شامل مبل و صندلی های راحتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He could drive the van and upholster a settee.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست ون را رانندگی کند و یک میز صندلی را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]می توانست با ماشین ون رانندگی کند و روی کاناپه بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then she sat down upon a settee and watched the people dance.
[ترجمه گوگل]سپس روی یک میز نشست و رقص مردم را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]سپس روی نیمکتی نشست و به تماشای رقص مردم پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمکت (اسم)
seat, banquette, bench, couch, pew, sofa, settee, squab

انگلیسی به انگلیسی

• sofa, couch with a back and arm rests that seats two or more people
a settee is a long comfortable seat which has a back and arms and which two or more people can sit on.

پیشنهاد کاربران

مبل یا کاناپه در British English
کاناپه
settee
English word: Settee
Plural : -
Parts of speech: noun
Emoji or emojis: -
Persian prnounciton : ستی
Persian definition: نیمکت
English definition: 1. sofa , couch with a back and arm rests that seats two or more people
...
[مشاهده متن کامل]

2. A settee is a long comfortable seat which has a back and arms and which two or more people can sit on

بپرس