میتونه به معنی جمع و جور کردن و استراحت کردن، گاهی خودتو جمع و جور کردن و خورمونو راحت کنیم
Ok kids, put on your sunscreen while your mom and I set up camp.
برپا کردن، ساختن چادر
کتاب کانون زبان ایران reach 4
راه اندازی یا ایجاد اردو
اردوگاه /تفریحگاه 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
اردوگاه /تفریحگاه 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
برپا کردن
چادرهای خود را برپا کرده و محل کمپینگ را ترتیب دهید
چادر زدن
برپا کردن اردوگاه
برپا کردن اردوگاه
برپا کردن اردوگاه
راه اندازی جایگاه برای اردو یا 👇🏻
put up a tent or a group of tents in a place
راه اندازی اردوگاه
معنی اصلیش همینه فقط
دفنیشن:
Put up a tent or a group of tents in a place. .
معنی اصلیش همینه فقط
دفنیشن:
اتراق کردن، چادر زدن، اردو زدن
طاها اهل کجایی
برپاکردن چادر
put up tent or a group of tents in a place ( راهندازی کمپ ) ( راهندازی یا ساختن یکجا برای خوابیدن یا استراحت کردن و یا اتش درست کردن )
اردو زدن
اردوگاه زدن😐💔
راه انداری فرودگاه
جا پهن کردن برای پیکنیک 😊
i and my father set up camp in the shomal من و پدرم در شمال چادر بر پا کردیم
به فارسی =راه اندازی اردوگاه
به انگلیسی =put up a tent or a group of tents in a place
به انگلیسی =put up a tent or a group of tents in a place
راه اندازی اردوگاه =به فارسی
Put up a tent or a group of tents in a place =به انگلیسی
Put up a tent or a group of tents in a place =به انگلیسی
set up camp ( exp ) :put up a tent or a group of tents in a place :راه اندازی اردوگاه 🌹
راه اندازی اردوگاه
کسی میتونه یه جمله باهاش بگه ؟؟؟؟🤔🤔
ممنون میشم
راه اندازی اردوگاه
میتونین یک مثال بزنین
میتونین یک مثال بزنین
ایجاد کردن جایگاه
چرا هیچ مثالی نداره
درست کردن گمپ
چادر زدن یا مستقر شدن
اردوگاه زدن
جاگیر شدن یا مستقر شدن
بر پا کردن اردوگاه ( پیکنیک شبانه )
بر پا کردن اردو
بر پا کردن چادر
راه اندازی تیم
ایجاد و راه اندازی جایگاه
مستقر شدن
راه اندازی جایگاه برای اردو
راه اندازی اردوگاه
درست کردن یا بوجود اوردن چادر یا جایگاهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)