set the record straight

پیشنهاد کاربران

از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن
Also : put the record straight
To correct an inaccurate account.
Set/put/keep the record straight/accurate: to correct an error or misunderstanding; to provide the facts about something that people have a false understanding or idea about.
از اشتباه در آوردن ( فردی ) ؛ ارائه حقایق در مورد چیزی که افراد درک یا تصور نادرستی در مورد آن دارند.
...
[مشاهده متن کامل]


Example 1: 👇
Let me set the record straight about what really happened last week.
بذار در مورد اتفاقی که هفته ی قبل افتاد از اشتباه در بیارمت ( شفاف سازی کنم؛ مطلب رو روشن کنم ) .
Example 2: 👇
But a company seeing wrong information about itself on a report can have a frustrating time setting the record straight.
اما شرکتی که اطلاعات اشتباهی را درباره خود در یک گزارش می بیند، می تواند زمان سخت و آزار دهنده ای را برای اصلاح درک نادرست ایجاد شده توسط گزارش تجربه کند.
Example 3: 👇👇
ROBBIE: It’s fifteen hundred dollars in denominations of one hundred.
BILL: Where’s this from?
ROBBIE: My rich daddy.
BILL: When did this happen?
ROBBIE: I’ve had it for a while. I just wanted to be sure you were for real about the boat.
BILL: Me? What about you?
ROBBIE: Well. Strictly speaking . . . to keep the record accurate it isn’t a sort of life - or - death affair for me, salmon fishing. I’m very used to living off Pa. In fact, I’ve reached a point where I honestly get deep pleasure spending his money.
* Fishing - a play by Michael Weller
رابی: این مبلغ هزار و پانصد دلار در دسته های صدتایی است.
بیل: این از کجاست؟
رابی: بابای پولدار من.
بیل: از چه موقع؟
رابی: مدتی است که این پول رو دارم. فقط می خواستم مطمئن بشم که در مورد خرید قایق [و ماهیگیری] جدی هستی.
بیل: من؟ تو چطور؟
رابی: خب. مشخصاً. . . برای اینکه حرف بی راهی نزده باشم، برای من، صید ماهی سالمون، مسئله ی مرگ و زندگی نیست. من عادت دارم با پول بابام زندگی کنم. در واقع، صادقانه بگم، به جایی رسیدم که از خرج کردن پولش خیلی لذت می برم.
* نمایشنامه ی ماهیگیری - اثر مایکل ولر

. . . I just wanted to set the record straight
فقط میخواستم ثابت کنم که . . .
شفاف سازی و گفتن یک حقیقت و واقعیت که بر خلاف باورهای نادرست قبل است
سابقه ی امری را دقیقا و صادقانه بیان کردن
رفع سو تفاهم کردن
شرح صحیح چیزی را دادن
مطلب را روشن کردن
clear up
phrase :
put the record straight
set someone straight
گفتن حقیقت درباره چیزی به دیگران ( زیرا گوینده می خواهد مطمئن شود که شنونده حقیقت را فهمیده است. )
گفتن حقیقت درباره چیزی به دیگران ( بعد از اینکه افراد قبلی درباره آن موضوع به دیگران حقیقت را نگفته اند. )
...
[مشاهده متن کامل]

درست کردن اشتباه یا سوء برداشت دیگران
به عنوان مثال :
I would like to set the record straight on a few points

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/set-the-record-straight• https://www.ldoceonline.com/dictionary/set-put-the-record-straight
حساب کتاب رو صاف کردن
ذهنیت اشتباه کسی را درست کردن
شفاف سازی
برای معانی بیشتر مدخل put the record straight را ببینید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس