set the fashion

جمله های نمونه

1. In the 1960s, Britain set the fashion trends.
[ترجمه گوگل]در دهه 1960، بریتانیا روند مد را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The actors set the fashion in France.
[ترجمه گوگل]بازیگران مد را در فرانسه تنظیم کردند
[ترجمه ترگمان]بازیگران این رسم را در فرانسه تنظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's up to you set the fashion trends by purchasing new clothing.
[ترجمه گوگل]این به شما بستگی دارد که روند مد را با خرید لباس جدید تعیین کنید
[ترجمه ترگمان]این بستگی به شما دارد که مد لباس را با خرید لباس های جدید تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Japan it's the actors who set the fashion.
[ترجمه گوگل]در ژاپن این بازیگران هستند که مد را تعیین می کنند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They set the fashion for the generation.
[ترجمه گوگل]آنها مد را برای نسل تعیین کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مد را برای نسل تنظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am informed that Mr Johnson's daughters set the fashion of ladies'driving.
[ترجمه گوگل]به من اطلاع داده شده که دختران آقای جانسون مد را در رانندگی خانم ها تنظیم کرده اند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• set the trend in clothing; be used as an example

پیشنهاد کاربران