set someone up for

پیشنهاد کاربران

1. This plan will set us up for failure.
این برنامه ما را در معرض شکست قرار می دهد.
2. You’re setting him up for disappointment.
تو او را آمادهٔ ناامیدی می کنی / در موقعیتی می گذاری که ناامید شود.
...
[مشاهده متن کامل]

3. Poor training sets employees up for mistakes.
آموزش ضعیف کارکنان را مستعدِ اشتباه می کند.
4. Lack of sleep sets you up for health problems.
کم خوابی زمینه ساز مشکلات سلامتی می شود.
5. His silence set her up for blame.
سکوت او باعث شد تقصیرها به گردنِ او بیفتد.
6. These rules set small businesses up for trouble.
این مقررات کسب وکارهای کوچک را دچار دردسر می کند.
7. Unclear instructions set the team up for confusion.
دستورالعمل های نامشخص تیم را دچار سردرگمی می کند.
8. Early success can set you up for disappointment later.
موفقیت زودهنگام می تواند بعدها باعث ناامیدی شود.
collocationهای پرکاربرد با set up for:
set up for failure → در معرض شکست قرار دادن
set up for success → زمینهٔ موفقیت را فراهم کردن
set up for disappointment → مهیای ناامیدی کردن
set up for trouble → به دردسر انداختن
set up for blame → در معرض سرزنش قرار دادن
set up for mistakes → مستعدِ اشتباه کردن
set up for confusion → باعث سردرگمی شدن
set up for problems → زمینه ساز مشکل شدن
نکتهٔ معنایی مهم:
برخلاف set up به تنهایی ( راه اندازی، ترتیب دادن ) ،
set someone up for بیشتر به پیامد محتمل آینده اشاره دارد و در اغلب موارد بار منفی دارد، مگر در ترکیب هایی مثل set up for success.
Chatgpt