set one's face against


در مخالفت اصرار کردن، پافشاری کردن در برابر، لجاجت کردن

پیشنهاد کاربران

در برابر. . . ایستادگی کردن
با. . . مخالف بودن
با. . . به مخالفت پرداختن
My parents have set مثال
their face against my becoming an actress.

بپرس