کاسه ی سرو
کاسه ای بزرگ برای سرو سالاد، سوپ، خورشت یا حتی میوه.
مثال: She poured the soup into a large serving bowl.
مشتقات:
اسم: bowl – کاسه
فعل: ( ندارد )
صفت: bowled ( در مفهوم دیگر: توپ زده شده در بولینگ )
کاسه ای بزرگ برای سرو سالاد، سوپ، خورشت یا حتی میوه.
مثال: She poured the soup into a large serving bowl.
مشتقات:
اسم: bowl – کاسه
فعل: ( ندارد )
صفت: bowled ( در مفهوم دیگر: توپ زده شده در بولینگ )

کاسه بزرگ که برای نگهداری غذا برای سرو در طول غذا استفاده می شود
خورش خوری
کاسه ی بزرگ سرو، کاسه ی سوپ خوری
کاسه خدمت؟