serviceable

/ˈsɜːrvəsəbl̩//ˈsɜːvɪsəbl̩/

معنی: قابل استفاده، سودمند، بی عیب، تعمیر پذیر، روبراه شدنی، بدرد خور
معانی دیگر: با دوام، پایا، به درد خور، مفید

جمله های نمونه

1. serviceable fabric
پارچه ی پردوام

2. When this building is repaired, it will be serviceable.
[ترجمه گوگل]وقتی این ساختمان تعمیر شود قابل سرویس خواهد بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این ساختمان تعمیر شد، قابل استفاده خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The carpet is worn but still serviceable.
[ترجمه گوگل]فرش فرسوده است اما هنوز قابل سرویس است
[ترجمه ترگمان]فرش کهنه اما قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some of these old tools are still serviceable.
[ترجمه گوگل]برخی از این ابزارهای قدیمی هنوز قابل سرویس هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از این ابزارها هنوز قابل استفاده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tyres are worn but still serviceable.
[ترجمه گوگل]لاستیک ها فرسوده هستند اما همچنان قابل سرویس هستند
[ترجمه ترگمان]لاستیک ها کهنه هستند اما هنوز قابل استفاده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Out on the trails I find it serviceable, sturdy, reliable.
[ترجمه گوگل]در مسیرهای پیاده روی من آن را قابل استفاده، محکم و قابل اعتماد می دانم
[ترجمه ترگمان]من در مسیر، آن را قابل استفاده، محکم و قابل اعتماد پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are chosen to last, to be serviceable, not to be fashionable.
[ترجمه گوگل]آنها برای ماندگاری، قابل استفاده بودن، نه مد روز انتخاب شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای آخرین بار انتخاب شده اند که بدرد بخور و قابل استفاده باشند، نه اینکه مد روز باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Millions of otherwise serviceable computers today are suffering from space crunch.
[ترجمه گوگل]امروزه میلیون ها کامپیوتری که در غیر این صورت قابل تعمیر هستند، از تنگنای فضایی رنج می برند
[ترجمه ترگمان]میلیونها نفر دیگر که در غیر این صورت قابل استفاده هستند، امروزه از فشار فضا رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This instrument was very serviceable to artists, graphic artists especially, working in competition with the camera.
[ترجمه گوگل]این ساز برای هنرمندان به ویژه گرافیست ها که در رقابت با دوربین کار می کردند بسیار مفید بود
[ترجمه ترگمان]این ابزار برای هنرمندان، هنرمندان گرافیک بویژه، کار کردن در رقابت با دوربین بسیار قابل استفاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The navy's 52 admirals and commodores outnumber serviceable ships by a ratio of six to one.
[ترجمه گوگل]52 دریاسالار و کمدور نیروی دریایی از تعداد 6 به یک کشتی های قابل سرویس بیشتر است
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی ۵۲ نیروی دریایی و commodores برتر از کشتی های قابل استفاده با نسبت عرض شش تا یک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He insisted that the boat was perfectly serviceable.
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که قایق کاملاً قابل سرویس است
[ترجمه ترگمان]او تاکید کرد که قایق کام لا بدرد بخور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How far is such a model serviceable for language learning?
[ترجمه گوگل]چنین مدلی تا چه اندازه برای یادگیری زبان قابل استفاده است؟
[ترجمه ترگمان]این مدل چقدر برای یادگیری زبان قابل استفاده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If everything were merely clean and serviceable he would proclaim the place bare and uncomfortable.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز صرفاً تمیز و قابل سرویس بود، او مکان را برهنه و ناراحت کننده اعلام می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز پاکیزه و قابل استفاده بود، جای خالی و خالی را اعلام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But we had only one serviceable skyhook.
[ترجمه گوگل]اما ما فقط یک اسکای هوک قابل سرویس داشتیم
[ترجمه ترگمان]اما ما فقط یک skyhook بدرد بخور داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل استفاده (صفت)
abusive, usable, available, useful, operational, utilizable, handy, operative, instrumental, presumable, serviceable

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

بی عیب (صفت)
perfect, all right, entire, spotless, flawless, faultless, sound, blameless, intact, fault-free, unexceptionable, indefectible, point-device, serviceable

تعمیر پذیر (صفت)
repairable, reparable, serviceable

روبراه شدنی (صفت)
serviceable

بدرد خور (صفت)
serviceable

انگلیسی به انگلیسی

• functional, useful, practical; durable, sturdy, long-lasting
something that is serviceable performs its function effectively; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس