( معمولا به صورت استمراری ) : درحال انجام خدمت/وظیفه
مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . .
ترجمه اینجانب: چند ماه بعد دوری میلر در حال انجام وظیفه در ( برروی ) یک ناو هواپیمابر بود که . . .
مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . .
ترجمه اینجانب: چند ماه بعد دوری میلر در حال انجام وظیفه در ( برروی ) یک ناو هواپیمابر بود که . . .
عضویت رسمی در یک نهاد که وظایف یا امور خاصی را انجام می دهد.
علی در کمیته های محلی مختلف خدمت/ کار می کند.