sermonize

/ˈsɜːrmənaɪz//ˈsɜːmənaɪz/

معنی: وعظ کردن، موعظه کردن
معانی دیگر: وعظ ردن

جمله های نمونه

1. Never try to sermonize her.
[ترجمه گوگل]هرگز سعی نکنید او را موعظه کنید
[ترجمه ترگمان] هیچوقت سعی نکن که بهش صدمه بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. My grandmother's all right until she starts sermonizing and then she's unbearable.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم خوبه تا شروع به موعظه کنه و بعدش غیر قابل تحمله
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگ من تا زمانی که با من حرف بزنه حالش خوب می شه و اون غیرقابل تحمل می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This man always sermonizes.
[ترجمه گوگل]این مرد همیشه موعظه می کند
[ترجمه ترگمان]این مرد همیشه دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have to sermonize about the good times.
[ترجمه گوگل]باید در مورد اوقات خوش موعظه کرد
[ترجمه ترگمان] تو باید در مورد دوران خوبی صحبت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Well, well, stop sermonizing!
[ترجمه گوگل]خوب، خوب، دست از موعظه بردارید!
[ترجمه ترگمان]! خب، خوب، بسه دیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No wonder they sermonize and embrace.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که موعظه می کنند و در آغوش می گیرند
[ترجمه ترگمان]جای تعجب نیست که آن ها همدیگر را بغل می کنند و همدیگر را بغل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bennett and others promote cultural renewal through public sermonizing and support for local initiatives like church programs to teach parental responsibility.
[ترجمه گوگل]بنت و دیگران از طریق موعظه عمومی و حمایت از ابتکارات محلی مانند برنامه های کلیسا برای آموزش مسئولیت والدین، نوسازی فرهنگی را ترویج می کنند
[ترجمه ترگمان]بنت و سایرین تجدید فرهنگی را از طریق حمایت عمومی ترویج می کنند و از ابتکارات محلی مانند برنامه های کلیسا برای آموزش مسیولیت والدین پشتیبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wang Tai never sermonize but his students learn a lot from him.
[ترجمه گوگل]وانگ تای هرگز موعظه نمی کند اما شاگردانش چیزهای زیادی از او یاد می گیرند
[ترجمه ترگمان]وانگ تای دیگر هرگز گریه نمی کند اما دانش آموزان او چیزهای زیادی از او یاد می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A man of perfect practice doesn't sermonize forwardly without other's consulting him.
[ترجمه گوگل]مردی که تمرین کامل دارد، بدون مشورت دیگران موعظه نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک مرد با تمرین کامل بدون مشورت با او به forwardly نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The film attempts neither to dramatize nor sermonize.
[ترجمه گوگل]این فیلم نه دراماتیزه کردن و نه موعظه کردن تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]این فیلم نه به dramatize و نه sermonize می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وعظ کردن (فعل)
admonish, preach, homily, sermonize

موعظه کردن (فعل)
admonish, sermon, preach, sermonize

انگلیسی به انگلیسی

• preach, give a sermon, lecture on religious issues; give a lecture on behavior or morals (also sermonise)

پیشنهاد کاربران

to give a long talk to people, telling them how they should behave in order to be better people
وعظ کردن - دیگران را نصیحت کردن -

بپرس