1. serious poetry leavened with wit
شعری جدی که شوخ طبعی آن را تعدیل کرده است
2. serious problems assailed him from every direction
مسائل جدی از هر سو به او روی آوردند.
3. a serious derogation of his prestige
کاهش جدی اعتبار او
4. a serious illness
یک بیماری وخیم
5. a serious illness ruined his chances of promotion
یک بیماری سخت شانس ارتقای رتبه ی او را از میان برد.
6. a serious infraction
تخلف شدید
7. a serious man
یک مرد جدی
8. a serious novel
یک رمان درباره ی امور مهم
9. a serious problem
یک مسئله ی خطیر
10. a serious wound
یک زخم خطرناک
11. a very serious matter
چیزی بسیار جدی
12. he takes serious interest in the theater
او علاقه ی جدی به تئاتر دارد.
13. i have serious doubts about her honesty
در صداقت او جدا شک دارم.
14. it sounds serious
به نظر می رسد که جدی است.
15. she was serious almost to excess
او بیش از حد جدی بود.
16. the more serious infections of childhood
بیماری های عفونی جدی تر دوران کودکی
17. blindness is a serious handicap
نابینایی معلولیت مهمی است.
18. carjacking is a serious crime
اتومبیل ربایی جرم بزرگی است.
19. disobedience can have serious consequences for a soldier
تمرد می تواند برای یک سرباز عواقب وخیمی دربرداشته باشد.
20. his illness was serious
بیماری او وخیم بود.
21. murder is a serious crime
آدمکشی جرم بزرگی است.
22. this is a serious affront to our nation
این توهینی جدی به ملت ماست.
23. child molestation is a serious crime
تجاوز جنسی به کودکان یک جنایت بزرگ است.
24. cigaret smoking is a serious health hazard
سیگار کشیدن برای سلامتی خطری جدی است.
25. drunk driving is a serious offense
رانندگی هنگام مستی یک تخلف جدی است.
26. her answer to my serious questions seemed too pat
پاسخ های او به پرسش های جدی من تند و سرسری به نظر می آمد.
27. his hurt was not serious
زخم او وخیم نبود.
28. his retirement was a serious loss to the company
باز نشستگی او ضربه ی بزرگی بود که به شرکت وارد آمد.
29. to put on a serious front
قیافه جدی به خود گرفتن
30. he gave flippant answers to our serious questions
او به پرسش های جدی ما با تمسخر جواب داد.
31. my mother was speaking in a serious vein
مادرم با حالتی جدی حرف می زد.
32. she fell but her injuries were not serious
او افتاد ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.
33. their verbal skirmish was the prelude to serious peace negotiations
جنگ لفظی آنها مقدمه ی مذاکرات جدی صلح بود.
34. there is no room for quibble; this is a serious matter
جای خرده گیری بی مورد نیست ; این مطلب بسیار مهمی است.