serf

/ˈsɜːrf//sɜːf/

معنی: غلام، برده، زارع بی زمین و فقیر
معانی دیگر: (در اصل) برده، بنده، (نظام فئودال) رعیت که همراه زمین خرید و فروش می شد، سرف

جمله های نمونه

1. This movement overthrew the serf system and freed a million serfs and slaves.
[ترجمه گنج جو] نظام برده داری با این جنبش کنار زده شدومیلیونها رعیت و اسیر آزادیشان را به دست آوردند
|
[ترجمه گوگل]این جنبش نظام رعیتی را سرنگون کرد و یک میلیون رعیت و برده آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]این جنبش نظام رعیت داری را سرنگون کرد و یک میلیون رعیت و برده آزاد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The serf pant along behind his master's horse.
[ترجمه گوگل]سرف پشت اسب اربابش نفس نفس می زد
[ترجمه ترگمان]خدمتکار از پشت اسب اربابش به نفس نفس افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The serf - owners had the right to beat, abuse or even kill the serfs at will.
[ترجمه گوگل]رعیت - صاحبان این حق را داشتند که رعیت ها را به میل خود کتک بزنند، بدرفتاری کنند یا حتی بکشند
[ترجمه ترگمان]مالکین سرف حق کتک زدن، سو استفاده و یا حتی کشتن سرفها را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the Middle Ages, a lord and a serf had very different places in life.
[ترجمه گوگل]در قرون وسطی، یک ارباب و یک رعیت مکان های بسیار متفاوتی در زندگی داشتند
[ترجمه ترگمان]در قرون وسطی، یک پادشاه و خدمتکار در زندگی جای متفاوتی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But in the new electronic workplace, the corporate serf cannot see his master, because his corporate master is a fiction.
[ترجمه گوگل]اما در محل کار الکترونیکی جدید، رعیت شرکتی نمی تواند ارباب خود را ببیند، زیرا ارباب شرکت او یک داستان تخیلی است
[ترجمه ترگمان]اما در محیط کار الکترونیک جدید، serf شرکت نمی تواند ارباب خود را ببیند، زیرا استاد شرکت او یک داستان تخیلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Serf owners regarded their serfs as animals that could talk.
[ترجمه گوگل]صاحبان رعیت، رعیت خود را حیواناتی می دانستند که می توانند صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]صاحبان کشتارگاه سرفها را به عنوان حیواناتی که می توانستند صحبت کنند، در نظر می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The serf was beaten up by her owner and passed out for two hours.
[ترجمه گوگل]رعیت توسط صاحبش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دو ساعت از هوش رفت
[ترجمه ترگمان]خدمتکار او را کتک زده و دو ساعت از خانه خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The serf owners safeguarded the feudal serfdom with savage punishments.
[ترجمه گوگل]صاحبان رعیت با مجازات های وحشیانه از رعیت فئودالی محافظت می کردند
[ترجمه ترگمان]مالکان سرف، با تنبیه ات وحشیانه، نظام سرفداری را حفظ کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How do you perceive the serf system in Tibet under your rule?
[ترجمه گوگل]سیستم رعیتی در تبت تحت حکومت شما را چگونه می بینید؟
[ترجمه ترگمان]شما چگونه سیستم serf را در تبت تحت حکومت خود درک می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cruel serf - owner put out the serf's eyes.
[ترجمه گوگل]رعیت بی رحم - صاحب چشمان رعیت را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]نوکر بی رحما نه چشمان رعیت را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They boldly stood up and charged the serf - owner with his crimes.
[ترجمه گوگل]آنها شجاعانه برخاستند و صاحب رعیت را متهم به جنایات خود کردند
[ترجمه ترگمان]با گستاخی از جا برخاستند و متهم را با جرائم خود متهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The serf an assured existence, the proletarian has not.
[ترجمه گوگل]رعیت وجودی مطمئن دارد، پرولتاریا نه
[ترجمه ترگمان]رعیت داری به وجود آورنده مطمئن بود، و رنجبر هم این طور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The serf, in the period of serfdom, raised himself to membership in the commune, just as the petty bourgeois, under the yoke of feudal absolutism, managed to develop into a bourgeois.
[ترجمه گوگل]رعیت، در دوره رعیت، خود را به عضویت در کمون رساند، همانطور که خرده بورژوازی، زیر یوغ مطلق گرایی فئودالی، توانست به یک بورژوا تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]سرف، که در دوره بردگی به سر می برد، خود را به عضویت دهقانان درآورده بود، درست به همان اندازه که بورژوازی کوچک، زیر یوغ استبداد feudal، توانست به یک بورژوا درآید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Serf - owners ruthlessly exploited serfs through corvee and usury.
[ترجمه گوگل]رعیت - صاحبان بی رحمانه رعیت ها را از طریق ربا و ربا استثمار می کردند
[ترجمه ترگمان]serf، که بی رحمانه از سرفها استفاده می کردند، از طریق \"بیگاری\" و ربا بهره کشی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلام (اسم)
bondsman, peon, bondman, slave, bondservant, lad, serf, vassal, thrall, page, galley slave

برده (اسم)
bondsman, bondman, slave, serf

زارع بی زمین و فقیر (اسم)
serf

انگلیسی به انگلیسی

• indentured servant, vassal, servant who is bound to a feudal lord and can be transferred with the estate; slave, person held in bondage
serfs were a class of people in medieval europe who had to work on their master's land and could not leave without his permission.

پیشنهاد کاربران

An agricultural labourer bound by the feudal system who was tied to working on their lord's estate.
کارگر کشاورز مقید به نظام فئودالی که به کار در املاک اربابشان وابسته بود.
کسی که در نظام ارباب - رعیتی، رعیت محسوب می شد.
غلام، فقیر ، برده، بنده

بپرس