serene

/səˈriːn//sɪˈriːn/

معنی: آسمان صاف، ساکت، روشن، ارام، صاف، متین، بی سر و صدا
معانی دیگر: (به ویژه آسمان) صاف، بی ابر، آرام، بزرگوار، آراسته، (s بزرگ) عالی جناب، علیامخدره، باز، اسمان صاف، متانت، صافی، صاف کردن

جمله های نمونه

1. a serene lake
دریاچه ی آرام

2. a serene sky
آسمان صاف

3. the serene expression on her face
متانت قیافه ی او

4. the sky's serene expansion
پهنه ی آرامبخش آسمان

5. throughout the crisis her mind remained serene and undisturbed
طی آن بحران فکر او آرام و ناآشفته بود.

6. She has a lovely serene face.
[ترجمه گوگل]او چهره ای آرام و دوست داشتنی دارد
[ترجمه ترگمان]صورت آرام و serene دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The child's face was serene and beautiful.
[ترجمه گوگل]چهره کودک آرام و زیبا بود
[ترجمه ترگمان]صورت کودک آرام و زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked as calm and serene as she always did.
[ترجمه گوگل]او مثل همیشه آرام و آرام به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مثل همیشه آرام و آرام به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has entered the serene autumn of his life.
[ترجمه گوگل]او وارد پاییز آرام زندگی اش شده است
[ترجمه ترگمان]پاییز درخشان زندگی او وارد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sound was so serene that it seemed unearthly.
[ترجمه گوگل]صدا آنقدر آرام بود که غیرمعمول به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این صدا چنان آرام بود که به نظر غیر طبیعی می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Normally serene palms toss their woolly mop heads like distraught grieving women who can not take any more suffering.
[ترجمه گوگل]معمولاً کف دست‌های آرام، سرهای پشمالو خود را مانند زنان غمگینی پریشان می‌اندازند که دیگر تحمل رنج را ندارند
[ترجمه ترگمان]معمولا نخل های serene مثل زنان grieving که دیگر رنج نمی برند، سره ای mop woolly را به سوی خود پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In her serene room, I have slowly come to feel safe.
[ترجمه گوگل]در اتاق آرام او، آرام آرام احساس امنیت می کنم
[ترجمه ترگمان]در اتاق آرام او، به آرامی احساس امنیت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Five years later, the international oil market is serene, even sleepy.
[ترجمه گوگل]پنج سال بعد، بازار بین المللی نفت آرام و حتی خواب آلود است
[ترجمه ترگمان]پنج سال بعد، بازار بین المللی نفت صاف و حتی خواب آلود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Yet Daley remained outwardly serene, sometimes buoyant, while all around him the tension was building.
[ترجمه گوگل]با این حال دیلی ظاهراً آرام و گاه شناور باقی می ماند، در حالی که در اطراف او تنش ایجاد می شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، دلی در ظاهر آرام و گاه شاد باقی ماند، در حالی که کل تنش در اطراف او ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were strict, serene, and at times seemed utterly unknowable.
[ترجمه گوگل]آنها سختگیر، آرام بودند و گاهی کاملاً ناشناخته به نظر می رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سخت و آرام بودند، و در آن زمان به طور کامل غیرقابل فهم به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The Madonna presided over it all, high and serene above the altar, dressed in pale-blue silk embellished with golden embroidery.
[ترجمه گوگل]مدونا بر همه‌ی آن، بلند و آرام بالای محراب، با لباس ابریشم آبی کم‌رنگ که با گلدوزی‌های طلایی تزیین شده بود، اداره می‌کرد
[ترجمه ترگمان]مریم عذرا بر آن ریاست می کرد، بر فراز محراب، بر فراز محراب، با لباس ابریشمی آبی رنگ تزیین شده بود که با گلدوزی زرین تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The noise echoes throughout the usually serene hills surrounding Potrero, but few people are complaining about the commotion.
[ترجمه گوگل]صدا در سراسر تپه‌های معمولاً آرام اطراف پوتررو پخش می‌شود، اما تعداد کمی از مردم از این هیاهو شکایت دارند
[ترجمه ترگمان]صدای همهمه در میان تپه های آرام اطراف Potrero منعکس می شود، اما افراد کمی در مورد این آشوب و هیاهو شکایت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آسمان صاف (اسم)
serene

ساکت (صفت)
calm, acquiescent, quiet, silent, mute, soothed, imperturbable, still, stilly, dormant, noiseless, reticent, serene, soundless, soft-spoken

روشن (صفت)
alight, light, bright, on, alive, clean, definite, explicit, express, unequivocal, shrill, vivid, set, transparent, intelligible, sunny, limpid, lucid, clean-cut, distinct, pellucid, clear-cut, cloudless, serene, diaphanous, eidetic, elucidated, fogless, luculent, legible, lightsome, nitid, perspicuous, transpicuous

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

صاف (صفت)
clean, slick, clear, explicit, plain, even, sleek, glossy, plane, flat, glabrous, smooth, silvery, flattened, limpid, serene, glace, silken, straight-line, unruffled

متین (صفت)
firm, sober, placid, steady, steadfast, demure, sedate, serene, staid, self-possessed

بی سر و صدا (صفت)
serene, slumberous, slumbery, slumbrous

انگلیسی به انگلیسی

• tranquil, calm, peaceful, quiet; supreme, royal; clear, cloudless
serene means calm, quiet and peaceful.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Calm, peaceful, and untroubled 🌅 🧘‍♂️
🔍 مترادف: Tranquil
✅ مثال: The serene lake reflected the clear sky, creating a perfect moment of peace.
untroubled
بی تفاوت
آسوده، بی دغدغه
آرامش‎ بخش
آرام و آسوده
The view from the mountaintop was absolutely serene.
A person describing a quiet park might say, “It’s so serene here, I could spend hours just sitting and enjoying the peace. ”
Another might say, “I always feel more serene after spending time in nature. ”
Peaceful
Example: I'd never seen him so serene.
با صفا، آرام، فرحبخش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : serenity
✅️ صفت ( adjective ) : serene
✅️ قید ( adverb ) : serenely
( صفت ) متین
peaceful and calm, or ( of a person ) not worried or excited:
🎴 SERENE 🎴 صفت
[more serene; most serene] :
calm and peaceful / calm, undisturbed
◀️ a serene face
◀️ serene music/skies
🎴 SERENELY 🎴 قید
◀️ She smiled serenely
◀️ The sunset was serenely beautiful
...
[مشاهده متن کامل]

🎴 SERENITY 🎴 اسم غیرقابل شمارش
◀️ a feeling of peace and serenity
🧚 مثال های بیشتر :
- a serene sky
- آسمان صاف
- a serene lake
- دریاچه ی آرام
- Throughout the crisis her mind remained serene and undisturbed.
- طی آن بحران فکر او آرام و ناآشفته بود.
- the serene expression on her face
- متانت قیافه ی او
- his Serene Highness
- حضرت عالیجناب

very calm
ملایم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس