serendipity

/ˌserənˈdɪpəti//ˌserənˈdɪpɪti/

معنی: نعمت غیر مترقبه، تحصیل نعمت غیر مترقبه
معانی دیگر: نیک بختی، خوشبختی، نیک یابی

جمله های نمونه

1. What a delightful find - a true serendipity!
[ترجمه A.A] چه خبر خوبی _ یک خوشبختی واقعی!
|
[ترجمه Parmis] پیدا کردن خوشبختی
|
[ترجمه 💜BTS⟭⟬💜] یک خوشحال یا شانس ناگهانی در زندگی تان
|
[ترجمه Mrym] یافتن کسی یا چیز زیبایی بدون اینکه دنبالش گشته باشی یا منتظرش بوده باشی؛ مثل کسی یا چیزی که خدا فرستاده.
|
[ترجمه Zahra] یه آدم جدید یه معجزه
|
[ترجمه Fatii] کسی که وقتی منتظرش نبودی اومده و زندگی رو برات قشنگتر کرده
|
[ترجمه گوگل]چه کشف لذت بخشی - یک خوشبختی واقعی!
[ترجمه ترگمان]چه چیز خوشایندی … یه خوشبختی واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One last technical point of serendipity.
[ترجمه گوگل]آخرین نکته فنی سرندیپی
[ترجمه ترگمان]یک نکته فنی آخر با خوشبختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Call it the ultimate advertising coup or simple serendipity.
[ترجمه گوگل]آن را کودتای تبلیغاتی نهایی یا سرندیپی ساده بنامید
[ترجمه ترگمان]آن را یک کودتای تبلیغاتی نهایی و یا یک خوش شانسی ساده بنامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Think about the serendipity, the sequence of events that had to set it all up.
[ترجمه گوگل]به آرامش فکر کنید، توالی رویدادهایی که باید همه چیز را تنظیم می کرد
[ترجمه ترگمان]در مورد آن خوش شانسی فکر کنید، توالی وقایعی که باید آن را برپا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A fifth avenue is that of serendipity, where a doctor comes across homoeopathy purely by chance.
[ترجمه گوگل]راه پنجم سرندیپیتی است، جایی که یک پزشک کاملا تصادفی با هومیوپاتی مواجه می شود
[ترجمه ترگمان]راه پنجم این است که با خوش شانسی، که در آن یک پزشک صرفا با شانس وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My daughter, praise the serendipity of genetics, is at ease in a troop.
[ترجمه گوگل]دختر من، ستایش سرندیپ ژنتیک، در یک سرباز راحت است
[ترجمه ترگمان]دخترم، که از خوشبختی ژنتیکی تحسین می کند، در یک گله راحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To a large extent, luck and serendipity made us the kind of scientists we are, and brought us together.
[ترجمه گوگل]تا حد زیادی، بخت و اقبال و خوشبختی ما را به دانشمندی که هستیم تبدیل کرد و ما را به هم نزدیک کرد
[ترجمه ترگمان]تا حد زیادی خوش شانسی و خوش شانسی ما را به نوعی از دانشمندان تبدیل کرد که ما هستیم، و ما را با هم بزرگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our lives had been turned over to serendipity.
[ترجمه گوگل]زندگی ما به سرندیپی تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان] زندگی ما رو به خوشبختی تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " It was serendipity all the way, " he says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «در تمام طول مسیر یک سرندیپی بود
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" این از خوش شانسی تمام راه بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In fact, at Serendipity Tiaras, fascinator sales have trumped orders for tiaras, considered to be the traditional wedding headpiece, she said.
[ترجمه گوگل]او گفت در واقع، در Serendipity Tiaras، فروش مجذوب کننده‌ها، سفارش‌های تاج‌هایی را که به عنوان سرپوش سنتی عروسی در نظر گرفته می‌شوند، افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]او گفت که در حقیقت، در Serendipity Tiaras، فروش fascinator دستورها جعلی برای tiaras، در نظر گرفته شده است که با کلاه عروسی سنتی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Serendipity and coincidence are the photosynthesis of romance, hinting at some kind of supernatural preordination, the sense that two people are made for each other.
[ترجمه گوگل]سرندیپیتی و تصادفی فتوسنتز عاشقانه هستند که به نوعی پیش‌دستی فراطبیعی اشاره می‌کنند، این حس که دو نفر برای یکدیگر ساخته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Serendipity و تصادف، فوتو سنتز of هستند و به نوعی به نوعی حس ماورای طبیعی اشاره دارند، حسی که دو نفر برای یکدیگر ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Serendipity came to the rescue.
[ترجمه گوگل]سرندیپیتی به کمک آمد
[ترجمه ترگمان]Serendipity برای نجات پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some of the best effects in my garden have been the result of serendipity.
[ترجمه گوگل]برخی از بهترین جلوه ها در باغ من نتیجه سرندیپیتی بوده است
[ترجمه ترگمان]برخی از بهترین اثرات در باغ من نتیجه خوش شانسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Meeting her like that, and there of all places, was true serendipity!
[ترجمه گوگل]ملاقات با او آنچنان، و در همه جا، واقعاً خوشایند بود!
[ترجمه ترگمان]با دیدن او مثل این، و آنجا همه جا، خوشبختی واقعی بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Far from portraying the scientists as all-knowing seers, Hafner and Lyon show how their biggest advances came through serendipity.
[ترجمه گوگل]هافنر و لیون به دور از اینکه دانشمندان را به‌عنوان بینندگان دانا به تصویر بکشند، نشان می‌دهند که چگونه بزرگترین پیشرفت‌هایشان از طریق سرندیپیتی حاصل شده است
[ترجمه ترگمان]دور از نشان دادن دانشمندان به عنوان تمام seers، Hafner و لیون نشان می دهند که چگونه بزرگ ترین پیشرفت آن ها با خوش شانسی انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نعمت غیر مترقبه (اسم)
godsend, serendipity

تحصیل نعمت غیر مترقبه (اسم)
serendipity

انگلیسی به انگلیسی

• ability to make valuable discoveries by accident
serendipity is the natural talent that some people have for finding interesting or valuable things by chance; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The occurrence of events by happy accident 🍀
🔍 مترادف: Chance
✅ مثال: It was pure serendipity that they found the perfect house on their first day of searching.
نیک بختی ناگهانی
خوش اقبالی. بخت بلند
مثال:
Is it a kind of serendipity that we cannot explain?
آیا این نوعی خوش اقبالی است که ما نمی توانیم توضیح بدهیم؟
خوش بیاری خوش اقبالی
یافتن تصادفی ( به انگلیسی: Serendipity ) یا ( به فرانسوی: S�rendipit� ) یا بخت یافت، یا تحصیل غیرمترقبه نعمت، به یافته یا دستاوردی اتفاقی و مفید و مثبت گفته می شود که جوینده به دنبالش نبوده و به صورت جانبی
...
[مشاهده متن کامل]
و اتفاقی بدست آمده است. اولین بار یک نویسنده انگلیسی به نام هورس والپول در ۲۸ ژانویه سال ۱۷۵۴ میلادی در نامه ای خطاب به دوستش در فلورانس از این کلمه استفاده کرده. او می نویسد که این عبارت را با تکیه بر افسانه ای ایرانی به نام "سه شاهزاده سرندیپ"، اثر نویسنده هندی فارسی زبان، امیرخسرو دهلوی، ابداع کرده. فرهنگ دهخدا: سرندیپ نام قدیمی سریلانکا در زبان سانسکریت است. در این افسانه سه شاهزاده بارها کشفیات اتفاقی می کنند که بسیار مفید هستند. راه یافتن کلمه سرندیپیتی در علوم توسط دانشمند آمریکایی رابرت مرتون در کتاب او به نام �سفرها و ماجراهای سرندیپیتی� در سال ۱۹۴۵ انجام گرفت. از این گونه موارد تصادفی یافت شده می توان این موارد را برشمرد: کشف قاره آمریکا، پنیسیلین، قرص وایاگرا، تفلون، پرتو ایکس، ولکرو، برگه های یادداشت چسبنده ( مثل "پوست ایت" ) ، لینولئوم، جوراب ساق بلند ( جوراب نایلون ) ، ال اس دی و داگرئوتایپ. .

منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/یافتن_تصادفی
یعنی کسی که وقتی منتظرش نبودی یهویی اومد و زندگی رو برات قشنگتر کرد ، مثل یه نور تو تاریکی زندگیت درخشید و همه جارو پاک و روشن کرد ) )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : serendipity
✅️ صفت ( adjective ) : serendipitous
✅️ قید ( adverb ) : serendipitously
خوش یمن
ریشه کلمه serendipity
From Serendip ( “variant of Serendib: Ceylon, Sri Lanka” ) ‎ - ity. Coined by English writer and politician Horace Walpole in 1754 based on the Persian story of The Three Princes of Serendip, who ( Walpole wrote to a friend ) were “always making discoveries, by accidents and sagacity, of things which they were not in quest of”. .
...
[مشاهده متن کامل]

"Serendipity"
سرندیپیتی، اسم؛ به معنی پیدا کردن کسی یا چیز زیبایی بدون اینکه دنبالش گشته باشی یا منتظرش بوده باشی؛ مثل معجزه ای که خدا فرستاده و زندگیتو از این رو به اون رو کرده موقعی که انتظارشو نداشتی و داشتی از هم می پاشیدی.
خوشبختی یک ماه 🌙
به معنای خوشبختی اتفاقی یا ناخواسته هست
اون حیوون صورتیه
کلمه ی �serendipity� به معنی یافتن کسی یا چیز زیبایی بدون اینکه دنبالش گشته باشی یا منتظرش بوده باشی؛مثل کسی یا چیزی که خدا فرستاده! به نظرم اونیکه اینجوری یه دفعه وارد زندگیتون شده رو سرندپیتی صدا کنید
حسن اتفاق
اتفاق مبارک
کشف غیر منتظره
خوش اقبالی
اقبال
شانس
Serendipity is an unplanned fortunate discovery
خوش بیاری
دستاوردی اتفاقی اما مفید
امداد غیبی
as a tale character in a children's cartoon in 1980s
دست تقدیر
شانس، اتفاق، اتفاقات، دستاورد تصادفی، یافته های تصادفی/شانسی
به معنی خوشبختی تصادفی
نعمت خدادادی
به یافته یا دستاوردی اتفاقی و البته مفید و مثبتی گفته می شود که جوینده به دنبالش نبوده و به صورت جانبی و اتفاقی بدست آمده است.
این تعریف دوستان همگی درست است، فقط من حیف دیدم که اینجا ذکر نشده که این کلمه ریشه ی فارسی داره.
اولین بار یک نویسنده ی انگلیسی در قرن 15 میلادی این کلمه را که عنوان کتاب" سه شاهزاده ی سرندیپ" نوشته ی امیر خسرو دهلوی هست در یکی از نوشته هاش استفاده می کنه. اتفاقات داستان این کتاب در سرزمین سرندیپ ( سیلان امروزی ) به وقوع میپیونده.
این کلمه سال 2004 به عنوان یکی از سخت ترین کلمات انگلیسی ( از لحاظ معنی ) انتخاب شد.

کشف اتفاقی - دستاورد ناخواسته - به یافته یا دست آوردی اتفاقی و البته مفید و مثبتی گفته می شود که جوینده به دنبالش نبوده و به صورت جانبی و اتفاقی بدست آمده است.
شانسی، تصادفی، اتفاقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس