sequestrate

/sɪˈkwestreɪt//sɪˈkwestreɪt/

معنی: جدا کردن، تجزیه کردن، توقیف کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: sequester، مصادره

جمله های نمونه

1. He tried to prevent union money from being sequestrated by the courts.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از توقیف پول اتحادیه توسط دادگاه جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]او تلاش کرد تا از پرداخت پول توسط دادگاه ها جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No one can sequestrate his estates .
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند اموال او را توقیف کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند املاک خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Several unions were held to be in contempt, were fined and had their assets sequestrated.
[ترجمه گوگل]چندین سندیکا مورد تحقیر قرار گرفتند، جریمه شدند و دارایی هایشان توقیف شد
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از این اتحادیه ها در معرض تحقیر قرار گرفتند، جریمه شدند و دارایی های خود را به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Scientists at Cornell University, led by Lehmann, are working on ways to sequestrate carbon in biochip-enriched soil.
[ترجمه گوگل]دانشمندان دانشگاه کرنل به رهبری لمان در حال کار بر روی روش هایی برای جداسازی کربن در خاک غنی شده با تراشه های زیستی هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان دانشگاه کورنل به رهبری لهمان، بر روی راه هایی برای sequestrate کربن در خاک غنی از biochip کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the union refused to pay its fine, an order was made to sequestrate the union's assets but it was found that they had been transferred abroad.
[ترجمه گوگل]زمانی که اتحادیه از پرداخت جریمه خود امتناع کرد، دستور توقیف دارایی های اتحادیه صادر شد اما مشخص شد که دارایی های اتحادیه به خارج از کشور منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که اتحادیه از پرداخت جریمه آن امتناع کرد، یک دستور برای sequestrate دارایی های اتحادیه صادر شد، اما مشخص شد که آن ها به خارج منتقل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

تجزیه کردن (فعل)
liberate, abstract, decompose, break down, parse, analyze, dismember, anatomize, comminute, dialyze, disembody, prescind, sequestrate

توقیف کردن (فعل)
grab, suppress, apprehend, arrest, book, confiscate, detain, distrain, embay, seize, intern, sequester, pull in, impound, sequestrate

انگلیسی به انگلیسی

• take property temporarily under the settlement of a legal claim (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس