sequent

/ˈsiːkwənt//ˈsiːkwənt/

معنی: تابع، پیرو، ناشی، پی در پی
معانی دیگر: پشت هم آیند، پشت سر هم، منتج، پیایند، نتیجه

جمله های نمونه

1. Pyramid and Sequent score well, along with Siemens Nixdorf, in the top end performance ratings for mainframe Unix.
[ترجمه گوگل]Pyramid و Sequent به همراه Siemens Nixdorf در رتبه‌بندی‌های برتر عملکرد یونیکس امتیاز خوبی دارند
[ترجمه ترگمان]هرم و امتیاز sequent به همراه زیمنس Nixdorf در رده بالای عملکرد \"یونیکس\" قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sequent is believed to be shooting for well-tailored packaging, expandability and competitive pricing.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که Sequent برای بسته بندی مناسب، قابلیت گسترش و قیمت رقابتی تولید می شود
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که sequent برای بسته بندی مناسب بسته بندی، expandability و قیمت گذاری رقابتی عکس می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sequent Computer Systems Inc has a total installed base of 000 machines after eight or nine years in business.
[ترجمه گوگل]شرکت Sequent Computer Systems Inc پس از هشت یا نه سال فعالیت در مجموع 000 دستگاه نصب شده دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت سیستم های کامپیوتری sequent یک پایه نصب از ۱۰۰۰۰ ماشین بعد از هشت یا نه سال در کسب وکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sequent, too, he suggests, is looking closely at problems with bus bandwidth and distributed computing.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد می کند که Sequent نیز از نزدیک به مشکلات پهنای باند باس و محاسبات توزیع شده نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد می کند که sequent نیز به دنبال مشکلاتی با پهنای باند اتوبوس و محاسبات توزیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sequent wire-pulling is used in electric powered rig as it has smooth lifting system and cross wire-pulling is used in mechanical rig as balanced force relief impact force by compressed ai.
[ترجمه گوگل]سیم کشی متوالی در دکل برقی مورد استفاده قرار می گیرد زیرا دارای سیستم بالابری صاف است و سیم کشی متقاطع در دکل مکانیکی به عنوان نیروی ضربه تسکین نیرو متعادل توسط آهن فشرده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سیم sequent - کشیدن در تجهیزات الکتریکی به کار می رود چون سیستم بلند کردن هموار و کشش عرضی - در تجهیزات مکانیکی به عنوان نیروی ضربه امدادی نیروی کمکی با استفاده از ai فشرده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the sequent ten years, he travelled almost the whole country.
[ترجمه گوگل]در ده سال بعد، او تقریباً تمام کشور را سفر کرد
[ترجمه ترگمان]در ده سال گذشته، او تقریبا همه کشور را طی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methods Adopt the sequent nursing procedure to implement the holistic nursing.
[ترجمه گوگل]روش ها برای اجرای پرستاری کل نگر، روش پرستاری متوالی را اتخاذ کنید
[ترجمه ترگمان]روش ها، روش پرستاری sequent را برای اجرای مراقبت کل نگرانه به کار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. OnLine 0 is Informix's full-featured massively parallel processing solution, which its co-developing with Sequent.
[ترجمه گوگل]OnLine 0 راه حل پردازش موازی انبوه با امکانات کامل Informix است که با Sequent در حال توسعه است
[ترجمه ترگمان]online ۰ یک راه حل پردازش بسیار موازی است که در آن با sequent رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The conventional AVI for numerical simulation, similar to movie and television, only looks on fixed sequent picture at fixed view field and view angle due to lacks of interaction ability.
[ترجمه گوگل]AVI معمولی برای شبیه‌سازی عددی، شبیه به فیلم و تلویزیون، به دلیل عدم توانایی تعامل، تنها به تصویر متوالی ثابت در میدان دید و زاویه دید ثابت نگاه می‌کند
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی متعارف برای شبیه سازی عددی، شبیه به فیلم و تلویزیون، تنها به تصویر sequent ثابت در میدان دید ثابت نگاه می کند و زاویه دید به دلیل عدم توانایی تعامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Also pilot studies are carried out on some variables in the model including character variable, decision variable, probability of the sequent occurring and utility function.
[ترجمه گوگل]همچنین مطالعات مقدماتی بر روی برخی از متغیرهای مدل از جمله متغیر کاراکتر، متغیر تصمیم، احتمال وقوع متوالی و تابع مطلوبیت انجام شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین مطالعات آزمایشی بر روی برخی از متغیرهای مدل از جمله متغیر شخصیت، متغیر تصمیم گیری، احتمال وقوع sequent و تابع منفعت انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As one of the critical steps, identification of risk factors affects the sequent risk evaluation directly.
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از مراحل حیاتی، شناسایی عوامل خطر مستقیماً بر ارزیابی متوالی ریسک تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یکی از گام های مهم شناسایی عوامل خطر به طور مستقیم بر ارزیابی ریسک sequent تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a dynamic circular chain that formed by sequent lists and linked lists alternately.
[ترجمه گوگل]این یک زنجیره دایره ای پویا است که توسط لیست های متوالی و لیست های مرتبط به طور متناوب تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]این یک زنجیره حلقه ای پویا است که با فهرست های sequent و فهرست های متصل به طور متناوب شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. According to the loading cycles, the fatigue damage represented bend in loading area, worm- eaten abrasion or exfoliation around loading area and sequent massive exfoliation .
[ترجمه گوگل]با توجه به چرخه های بارگذاری، آسیب خستگی نشان دهنده خمیدگی در ناحیه بارگیری، ساییدگی کرم خورده یا لایه برداری در اطراف ناحیه بارگیری و لایه برداری گسترده متعاقب آن است
[ترجمه ترگمان]با توجه به چرخه های بارگیری، آسیب خستگی نشان دهنده خم شدن در ناحیه بارگیری، خراش خوردن یا پوسته سازی در اطراف ناحیه بارگیری و پوسته سازی عظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ultrasonic pulse sent is controlled by CPU, The ultrasonic pulse can be sequent and discontinuous.
[ترجمه گوگل]پالس اولتراسونیک ارسال شده توسط CPU کنترل می شود، پالس اولتراسونیک می تواند متوالی و ناپیوسته باشد
[ترجمه ترگمان]پالس مافوق صوت با CPU کنترل می شود، و پالس مافوق صوت می تواند sequent و ناپیوسته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تابع (صفت)
subsidiary, ancillary, subordinate, incident, adjective, adherent, dependent, subservient, amenable, passive, tributary, sequacious, sequent, subordinative

پیرو (صفت)
following, succedent, sequacious, sequent

ناشی (صفت)
ill, amateurish, emergent, awkward, dilettante, gauche, rube, maladroit, jackleg, laity, sequent, left-handed

پی در پی (صفت)
incessant, consecutive, successive, sequential, continual, steady, repeated, sequent

انگلیسی به انگلیسی

• following, succeeding, ensuing, subsequent

پیشنهاد کاربران

بپرس