separately

/ˈsep.ə.rət.li//ˈsɛprɪtli/

معنی: فردا
معانی دیگر: جداگانه، جداجدا، سواسوا، فردافرد، علیحده

جمله های نمونه

1. they always travel separately
آنها همیشه جدا از هم مسافرت می کنند.

2. the horse was stalled separately
اسب را جداگانه در اتاقک اصطبل نگهداری کردند.

3. we will be invoicing you separately for these items
برای این اقلام جداگانه برایتان صورت حساب خواهیم فرستاد.

4. Monkeys in the New World evolved quite separately from those in the Old World.
[ترجمه گوگل]میمون ها در دنیای جدید کاملاً جدا از میمون های دنیای قدیم تکامل یافته اند
[ترجمه ترگمان]میمون ها در دنیای جدید کاملا از این میمون ها در دنیای قدیمی تکامل یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are sending you the contract separately.
[ترجمه گوگل]ما قرارداد را جداگانه برای شما ارسال می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور جداگانه قرارداد را به شما می فرستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must hang together, or we'll be hanged separately.
[ترجمه گوگل]ما باید با هم آویزان شویم، وگرنه جداگانه به دار آویخته می شویم
[ترجمه ترگمان]ما باید با هم باشیم، وگرنه جدا از هم جدا خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can I pay for each item separately?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم برای هر کالا جداگانه پرداخت کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم هر یک از این آیتم ها را جداگانه بپردازم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Living separately from parents after marriage is all the mode.
[ترجمه گوگل]زندگی جدا از والدین پس از ازدواج همه حالت است
[ترجمه ترگمان]زندگی جدا از پدر و مادر پس از ازدواج تماما مد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This colour runs, so wash the shirt separately.
[ترجمه گوگل]این رنگ اجرا می شود، بنابراین پیراهن را جداگانه بشویید
[ترجمه ترگمان]این رنگ به صورت جداگانه پخش می شود، بنابراین پیراهن را به طور جداگانه بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two issues should be dealt with separately.
[ترجمه گوگل]این دو موضوع باید جداگانه بررسی شود
[ترجمه ترگمان]این دو موضوع باید به طور جداگانه رسیدگی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Free gifts are dispatched separately so please allow 28 days for delivery.
[ترجمه گوگل]هدایای رایگان به صورت جداگانه ارسال می شوند، بنابراین لطفاً 28 روز برای تحویل وقت بگذارید
[ترجمه ترگمان]هدایای رایگان به طور جداگانه ارسال می شوند بنابراین لطفا ۲۸ روز برای تحویل اجازه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were photographed separately and then as a group.
[ترجمه گوگل]از آنها به صورت جداگانه و سپس به صورت گروهی عکس گرفته شد
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور جداگانه از آن ها عکس گرفته شدند و سپس به عنوان یک گروه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'll see each of you separately.
[ترجمه گوگل]هر کدومتون رو جداگانه میبینم
[ترجمه ترگمان]تک تک شما را جداگانه می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's better to hang together than separately.
[ترجمه گوگل]بهتر است با هم آویزان شوید تا جدا
[ترجمه ترگمان]بهتر است با هم باشیم تا جدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فردا (قید)
singly, separately

تخصصی

[ریاضیات] تنها

انگلیسی به انگلیسی

• apart, while segregated, while divided; disparately, distinctly; individually, singly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : separate
✅️ اسم ( noun ) : separation / separateness / separability / separator / separatism / separatist / separates
✅️ صفت ( adjective ) : separate / separated / separable / separatist
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : separately

به صورت مجزا، فردی، مستقل
فردا
به صورت جداگانه

بپرس