separable

/ˈsepərəbl̩//ˈsepərəbl̩/

معنی: جدا شدنی، جدا کردنی، قابل تفکیک، تفکیک پذیر، سوا شدنی
معانی دیگر: جداکردنی یا شدنی، جدایی پذیر، مجزا

جمله های نمونه

1. Church and State were not easily separable in this period.
[ترجمه گوگل]در این دوره کلیسا و دولت به راحتی قابل تفکیک نبودند
[ترجمه ترگمان]کلیسا و دولت به آسانی در این دوران قابل تفکیک نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Character is not separable from physical form but is governed by it.
[ترجمه گوگل]شخصیت از شکل فیزیکی قابل تفکیک نیست، بلکه توسط آن اداره می شود
[ترجمه ترگمان]نویسه از فرم فیزیکی قابل تفکیک نیست، بلکه توسط آن اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Physical health is not always easily separable from mental health.
[ترجمه گوگل]سلامت جسمانی همیشه به راحتی از سلامت روان قابل تفکیک نیست
[ترجمه ترگمان]سلامت جسمی همیشه به راحتی از سلامت روحی جدا نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The moral question is not entirely separable from the financial one.
[ترجمه گوگل]سؤال اخلاقی کاملاً از سؤال مالی قابل تفکیک نیست
[ترجمه ترگمان]سوال اخلاقی کاملا از وضعیت مالی جدا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The two things were never identical, but never separable from each other.
[ترجمه گوگل]این دو چیز هرگز یکسان نبودند، اما هرگز از یکدیگر جدا نشدند
[ترجمه ترگمان]دو چیز هرگز یک سان نبودند، اما هرگز separable را از یکدیگر جدا نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lower part of the pipe is separable from the upper part.
[ترجمه گوگل]قسمت پایین لوله از قسمت بالایی قابل جدا شدن است
[ترجمه ترگمان]بخش پایینی لوله از قسمت بالایی قابل تفکیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rather, they acknowledge two distinct and separable codes.
[ترجمه گوگل]بلکه دو رمز متمایز و قابل تفکیک را تصدیق می کنند
[ترجمه ترگمان]در عوض، آن ها دو کد متمایز و قابل تفکیک را تصدیق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Other species seem to be separable into geographical races based on their morphological features.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گونه های دیگر بر اساس ویژگی های مورفولوژیکی خود به نژادهای جغرافیایی قابل تفکیک هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد دیگر گونه ها در مسابقات جغرافیایی براساس ویژگی های مورفولوژیکی آن ها قابل تفکیک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence, corporate groups can continue to exist with separable SBUs and will not inevitably be broken up.
[ترجمه گوگل]از این رو، گروه های شرکتی می توانند با SBU های قابل تفکیک به حیات خود ادامه دهند و به طور اجتناب ناپذیری تجزیه نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]از این رو، گروه های شرکتی می توانند همچنان با قابلیت جداسازی قابل تفکیک باشند و به طور اجتناب ناپذیری منهدم نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Inputs must be binary only, or linearly separable, or orthogonal.
[ترجمه گوگل]ورودی ها باید فقط باینری، یا خطی قابل تفکیک، یا متعامد باشند
[ترجمه ترگمان]ورودی ها باید فقط دودویی باشند، یا بصورت خطی قابل تفکیک باشند یا متعامد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The culture of a people is not separable from its physical surroundings.
[ترجمه گوگل]فرهنگ یک قوم از محیط فیزیکی آن قابل تفکیک نیست
[ترجمه ترگمان]فرهنگ یک فرد از محیط فیزیکی اش جدا نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He will recognize that there are large separable strategic subsystems.
[ترجمه گوگل]او متوجه خواهد شد که زیرسیستم های استراتژیک قابل تفکیک بزرگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او تصدیق خواهد کرد که زیر یک زیرسیستم های استراتژیک قابل تفکیک نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But what if form is not separable from content?
[ترجمه گوگل]اما اگر فرم از محتوا قابل تفکیک نباشد چه؟
[ترجمه ترگمان]اما اگر فرم از محتوا جدا نباشد چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no individually separable motion or power in the universe.
[ترجمه گوگل]هیچ حرکت یا نیروی قابل تفکیک فردی در جهان وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ حرکت یا قدرت جداسازی جداگانه در جهان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدا شدنی (صفت)
detachable, separable, dissoluble, precipitant, severable

جدا کردنی (صفت)
detachable, separable, partible

قابل تفکیک (صفت)
separable

تفکیک پذیر (صفت)
separable, severable

سوا شدنی (صفت)
separable

تخصصی

[حقوق] قابل تفکیک، قابل تقسیم
[ریاضیات] جدا شونده، تفکیک پذیر، تفکیک کننده، جدایی پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• divisible, detachable, can be separated
if things are separable, they can be separated from each other.

پیشنهاد کاربران

۱. جدا شدنی. جدا کردنی. جدایی پذیر. قابل تفکیک
مثال:
Complete the rules about separable phrasal verbs with noun or pronoun.
قوانین مربوط به عبارتهای فعلی جدا شدنی را با اسم یا ضمیر کامل کنید.
If things are separable , they can be separated from each other. |
جدا شدنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : separate
✅️ اسم ( noun ) : separation / separateness / separability / separator / separatism / separatist / separates
✅️ صفت ( adjective ) : separate / separated / separable / separatist
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : separately

متمایز
تمایزپذیر

بپرس