درود خدمت دوستان. حقیر تعاریف و مثال های مختلف این واژه رو از منابع مختلف براتون میزارم : ❌تحلیل کامل این واژه❌
تعریف : 1. 2. 3 یا 🔴
مثال : ◀️
مترادف و متضاد 🪐
🌠 واژه نامه Learner 🌠۰
... [مشاهده متن کامل]
اسم قابل شمارش
1 : an attitude or opinion : نگرش - نظر - عقیده/اعتقاد - خُلق - دیدگاه - باور
◀️ His criticism of the court's decision expresses a sentiment that is shared by many people : انتقاد او از تصمیم دادگاه بیانگر نظر و دیدگاهی است که بسیاری از مردم با آن موافقند
◀️ an expression of antiwar sentiments : بیان عقاید/باورهای ضد جنگ
◀️ a noble sentiment : نگرشی شریف/اخلاق مدارانه/اخلاق گرایانه/خوش ذات/نجیب/اصیل
◀️ “The lecture was interesting, but it was much too long. ” “My sentiments exactly! ” [=I agree with you completely] : "سخنرانی جالب بود، اما بسیار طولانی بود. " "نظرات/نظر من دقیقا! ” [= کاملاً با شما موافقم]
*البته ممکنه بصورت اسم غیرقابل شمارش هم بیاد مثل :
◀️ A good politician understands public sentiment. [=understands the opinions held by many or most people] : یک سیاستمدار خوب دیدگاه/خُلق عمومی را درک می کند. [= نظرات بسیاری یا بیشتر افراد را می فهمد]
اسم غیرقابل شمارش
2. feelings of love, sympathy, kindness, etc : احساس عشق، همدردی، مهربانی و غیره / احساسات
◀️ She likes warmth and sentiment in a movie : او گرما و احساسات/احساس را در یک فیلم دوست دارد.
◀️ You have to be tough to succeed in the business world. There's no room for sentiment : برای موفقیت در دنیای تجارت باید سرسخت باشید. جایی برای احساسات نیست
🌠 واژه نامه گوگل 🌠
اسم
1. a view or opinion that is held or expressed : دیدگاه یا نظری که وجود دارد یا ابراز می شود.
◀️I agree with your sentiments regarding the road bridge : من با نظرات شما در مورد پل جاده موافقم
🪐 SIMILAR 🪐
view / point of view / way of thinking / feeling / attitude
thought / opinion / belief / idea
2. exaggerated and self - indulgent feelings of tenderness, sadness, or nostalgia : احساسات اغراق آمیز و خودپسندانه از حساسیت، غم و اندوه یا نوستالژی
◀️ many of the appeals rely on treacly sentiment : بسیاری از درخواست ها به احساسات خیانت آمیز متکی است
🪐 SIMILAR 🪐
sentimentality / mawkishness / over - sentimentality
emotionalism / overemotionalism / sentimentalism
emotion / sensibility / finer feelings / tender feelings
tenderness / softness / soft - heartedness / tweeness
tender - heartedness / schmaltz / mush / slush / sob stuff
slushiness / sloppiness / slop / goo / corn / corniness
hokum / cheese / soppiness / sappiness / hokeyness
🌠 واژه نامه کمبریج 🌠
🔴 a thought, opinion, or idea based on a feeling about a situation, or a way of thinking about something : یک فکر، نظر یا ایده بر اساس احساسی در مورد یک موقعیت، یا روشی برای تفکر در مورد چیزی
◀️ Nationalist sentiment has increased in the area since the bombing : پس از بمباران، احساسات ملی گرایانه در این منطقه افزایش یافته است.
◀️ I don't think she shares my sentiments : فکر نکنم باهام هم نظر باشه
◀️ His son was overwhelmed by the sentiments of love and support in the cards and letters he received : پسرش در کارت ها و نامه هایی که دریافت می کرد غرق احساسات عشق و حمایت بود.
◀️ It's a very bad situation. " "My sentiments exactly ( = I completely agree ) : وضعیت بسیار بدی است. " "احساسات من دقیقاً ( = کاملا موافقم )
Often disapproving
🔴 gentle feelings such as sympathy, love, etc. , especially when considered to be silly or not suitable : احساسات ملایمی مانند همدردی، عشق و غیره، به ویژه زمانی که احمقانه یا نامناسب در نظر گرفته شود
◀️ The film is flawed by cloying sentiment : این فیلم از نظر احساسات ناخوشایند ناقص است
🔴 a general feeling, attitude, or opinion about something : یک احساس، نگرش یا نظر کلی در مورد چیزی
◀️ Writers learn that sentiments and ideas must serve the story, and not the other way around : نویسندگان یاد می گیرند که احساسات و ایده ها باید در خدمت داستان باشند، نه برعکس.
◀️ Boyd tried to turn community sentiment against the program : بوید سعی کرد احساسات انجمن/جامعه را علیه این برنامه تبدیل کند.
🔴 gentle emotions such as love, sympathy, or caring : احساسات ملایم مانند عشق، همدردی یا مراقبت
◀️ The film wallows in sentiment : فیلم غرق در احساسات است
◀️ There was little room for compassion or sentiment in his world : در دنیای او جای کمی برای دلسوزی یا احساس وجود داشت.
🔴 people's opinions or feelings about a situation, especially the likely future direction of a financial market, the economy, etc : نظرات یا احساسات مردم در مورد یک موقعیت، به ویژه جهت گیری احتمالی آینده بازار مالی، اقتصاد و غیره
◀️ Analysts and investors said market sentiment for the time being appears positive : تحلیلگران و سرمایه گذاران می گویند که در حال حاضر جو بازار مثبت به نظر می رسد.
◀️ Business sentiment is showing signs of recovery : احساسات تجاری ( رفتار بارار - جو بازار ) نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد.
◀️ There has been a dramatic shift in sentiment against technology stocks : یک تغییر چشمگیر در رویه علیه سهام فناوری وجود دارد.
◀️ Do you make your decisions based on practicality or sentiment? : آیا تصمیمات خود را بر اساس عملی بودن می گیرید یا بر اساس احساسات؟
🛸 My sentiments exactly یک عبارته دقیقاً با معنای i agree with you