sentimentally


از روی احساسات یاعاطفه

جمله های نمونه

1. Childhood had less freedom and joy than we sentimentally attribute to it.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی از آزادی و شادی کمتری نسبت به آن چیزی برخوردار بود که ما به لحاظ احساسی به آن نسبت می دهیم
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی آزادی و شادی کمتری نسبت به احساسات احساساتی نسبت به آن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Black color is sentimentally bad but, every black board makes the students life bright. A. P. J. Abdul Kalam
[ترجمه گوگل]رنگ سیاه از نظر احساسی بد است، اما هر تخته سیاه زندگی دانش آموزان را روشن می کند A P J عبدالکلام
[ترجمه ترگمان]رنگ سیاه از نظر احساسی بد است، اما هر هیات سیاه دانش آموزان را روشن می سازد الف پی جی Abdul
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I miss the good old days,'she added sentimentally.
[ترجمه گوگل]او با احساس اضافه کرد، دلم برای روزهای خوب گذشته تنگ شده است
[ترجمه ترگمان]به حرف های احساساتی اضافه کرد: دلم برای روزه ای خوش گذشته تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are never sentimentally attached and wander at applause and never hesitate.
[ترجمه گوگل]ما هرگز از نظر عاطفی وابسته نیستیم و در تشویق سرگردان هستیم و هرگز دریغ نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هرگز احساساتی در دست نداریم و در کف زدن دست و پا می زنیم و هرگز تردید نخواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is sentimentally attached to his wife.
[ترجمه گوگل]او از نظر عاطفی به همسرش وابسته است
[ترجمه ترگمان]نسبت به همسرش احساساتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sentimentally, I would not blame her.
[ترجمه گوگل]از نظر احساسی، من او را سرزنش نمی کنم
[ترجمه ترگمان]Sentimentally، من او را سرزنش نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the one hand, Qianchongzi is sentimentally attached to the decadency of his national culture. On the other hand, Qianchongzi enriches his culture by absorbing the good elements in western cultures.
[ترجمه گوگل]از یک سو، کیانچونگزی از نظر عاطفی به انحطاط فرهنگ ملی خود وابسته است از سوی دیگر، کیانچونگزی فرهنگ خود را با جذب عناصر خوب در فرهنگ های غربی غنی می کند
[ترجمه ترگمان]از یک سو، Qianchongzi از نظر احساسی به the فرهنگ ملی خود وابسته است از سوی دیگر، Qianchongzi با جذب عناصر خوب در فرهنگ های غربی، فرهنگ خود را غنا می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sentimentally I am disposed to harmony; but organically I am incapable of a tune.
[ترجمه گوگل]از نظر عاطفی من تمایل به هماهنگی دارم اما از نظر ارگانیک من قادر به یک آهنگ نیستم
[ترجمه ترگمان]من به هماهنگی و هماهنگی احتیاج دارم اما به نظر می آید که من قادر به آواز خواندن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have an emotional heart, it is sentimentally attached to you unforgettable.
[ترجمه گوگل]من قلب عاطفی دارم، از نظر عاطفی به شما وابسته است فراموش نشدنی
[ترجمه ترگمان]من یک قلب احساساتی دارم، این احساسات احساساتی است که به شما فراموش نشدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She also gets to cry twice -- once uncontrollably and the other sentimentally -- which always impresses the voters.
[ترجمه گوگل]او همچنین دو بار گریه می‌کند - یک بار غیرقابل کنترل و دیگری احساساتی - که همیشه رای‌دهندگان را تحت تأثیر قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]او همچنین دو بار گریه می کند - - یکبار بی اختیار و دیگری احساساتی - - که همیشه رای دهندگان را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Occasionally and small demon to drop in anytime, like the eyes light hair singer, voice and landed in heart clean warm gutty cry without injury but be sentimentally attached palpitation.
[ترجمه گوگل]گهگاه و شیطان کوچک به رها کردن در هر زمان، مانند چشمان خواننده مو روشن، صدا و فرود آمد در قلب تمیز گریه روده گرم بدون آسیب، اما احساسی تپش قلب متصل شود
[ترجمه ترگمان]گاه گاه یک شیطان کوچک که هر وقت دلش خواست وارد اتاق شود، مثل چشمان خواننده روشن، صدا و در قلب گرم و گرم، بدون آسیب، اما احساسات احساساتی به دل راه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with emotion, with feeling, in a sentimental manner

پیشنهاد کاربران

بپرس