sentience

/ˈsenʃəns//ˈsenʃəns/

معنی: درک، ادراک، دریافت، حساسیت جسمانی، زندگی فکری، مبنای حس وحساسیت
معانی دیگر: آگاهی، سوهشداری، احساس (sentiency هم می گویند)

جمله های نمونه

1. Some people believe in the sentience of flowers.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد به احساس گل ها اعتقاد دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم به the گل ها اعتقاد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. What is the anesthetic significance of fetal sentience?
[ترجمه گوگل]اهمیت بیهوشی حس جنین چیست؟
[ترجمه ترگمان]معنی بی هوشی و حساسیت جنین چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A robot may not harm sentience or, through inaction allow sentience to come to harm.
[ترجمه گوگل]یک ربات ممکن است به احساسات آسیب نرساند یا از طریق انفعال به احساسات اجازه آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]یک روبات ممکن است به sentience آسیب برساند و یا از طریق انفعال اجازه آسیب رساندن به sentience را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why the recent interest in fetal sentience?
[ترجمه گوگل]چرا اخیراً به احساسات جنین توجه شده است؟
[ترجمه ترگمان]چرا جدیدا به جنین علاقه مند شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When does fetal sentience become anatomically possible?
[ترجمه گوگل]چه زمانی احساس جنین از نظر تشریحی امکان پذیر می شود؟
[ترجمه ترگمان]جنین در چه زمانی ممکن می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Latent sentience fusion and movement fusion can be detected with an amblyoscope before surgery and it can forecast binocular visual function.
[ترجمه گوگل]همجوشی حس نهفته و همجوشی حرکتی را می توان با آمبلیوسکوپ قبل از جراحی تشخیص داد و می تواند عملکرد بینایی دو چشمی را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]ترکیب Latent و ادغام حرکت را می توان با یک amblyoscope قبل از جراحی تشخیص داد و می تواند عملکرد بصری binocular را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That art embodies sentience.
[ترجمه گوگل]این هنر تجسم احساس است
[ترجمه ترگمان]آن هنر مظهر sentience است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This seminal world gathering will hear of startling recent findings about the depth of animal sentience.
[ترجمه گوگل]این گردهمایی مهم جهانی، یافته‌های شگفت‌انگیز اخیر در مورد عمق احساسات حیوانات را خواهد شنید
[ترجمه ترگمان]این گردهمایی جهانی به یافته های جدید شگفت انگیز در مورد عمق of حیوان گوش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Without the presence of a functional thalamic connection, Flower concludes that sentience is not possible.
[ترجمه گوگل]بدون وجود یک اتصال عملکردی تالاموس، فلاور به این نتیجه می رسد که احساس ممکن نیست
[ترجمه ترگمان]بدون حضور یک ارتباط thalamic عملکردی، گل نتیجه گیری می کند که sentience ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درک (اسم)
imbibition, apprehension, apperception, perception, realization, discernment, percept, uptake, gusto, percipience, sentience

ادراک (اسم)
understanding, impression, notion, perception, realization, conception, uptake, scent, cognition, headpiece, savvy, cognizance, conceptualization, hindsight, mother wit, sentience

دریافت (اسم)
reception, inception, perception, discernment, comprehension, receipt, percipience, sentience

حساسیت جسمانی (اسم)
sentience

زندگی فکری (اسم)
sentience

مبنای حس و حساسیت (اسم)
sentience

انگلیسی به انگلیسی

• ability to perceive sensation, ability to feel

پیشنهاد کاربران

Ability to be aware of feelings and sensations
Sentience is the capacity to experience feelings and sensations. The word was first coined by philosophers in the 1630s for the concept of an ability to feel, derived from Latin sentientem ( a feeling ) , to distinguish it from the ability to think ( reason ) . [citation needed] In modern Western philosophy, sentience is the ability to experience sensations. In different Asian religions, the word 'sentience' has been used to translate a variety of concepts. In science fiction, the word "sentience" is sometimes used interchangeably with "sapience", "self - awareness", or "consciousness".
...
[مشاهده متن کامل]

ذی شعور بودن ( انگلیسی: Sentience ) به ظرفیت داشتن احساس، ادراک یا تجربه عینیت گفته می شود. فلاسفه قرن هجدهم از این مفهوم برای تمایز بین توانایی فکر کردن ( عقل ) از توانایی حس کردن ( ذی شعور بودن ) استفاده کردند. در فلسفه غربی مدرن ذی شعور بودن، توانایی تجربه کردن احساسات تلقی می شود ( که در فلسفه ذهن با عنوان �کیفیات ذهنی� شناخته می شود ) . در فلسفه شرقی ذی شعور بودن، ویژگی متافیزیکی همه چیزهایی ست که نیازمند مراقبت و احترام هستند. این مفهوم در فلسفه حقوق جانوران محوری ست؛ زیرا ذی شعور بودن برای توانایی رنج کشیدن الزامی ست و بنابراین برای اعطای حقوقی مشخص مد نظر قرار می گیرد.

ذی شعور بودن ( احساس و ادراک )
ذی شعور بودن ( انگلیسی: Sentience ) به ظرفیت داشتن احساس و ادراک گفته می شود. فلاسفه قرن هجدهم از این مفهوم برای تمایز بین توانایی فکر کردن ( عقل ) از توانایی حس کردن ( ذی شعور بودن ) استفاده کردند. در فلسفه غربی مدرن ذی شعور بودن، توانایی تجربه کردن احساسات تلقی می شود ( که در فلسفه ذهن با عنوان �کیفیات ذهنی� شناخته می شود ) . در فلسفه شرقی ذی شعور بودن، ویژگی متافیزیکی همه چیزهایی ست که نیازمند مراقبت و احترام هستند. ( ویکی پدیا )
...
[مشاهده متن کامل]

توانمندی ادراک حسی

بپرس