sent out

انگلیسی به انگلیسی

• dispatched

پیشنهاد کاربران

1. ارسال کردن چیزی
2. اعزام کردن
3. اخراج کردن کسی
مثال . . . او گلی را به ثمر رساند که ایتالیا را از جام جهانی حذف کرد. . . He scored the goal that sent Italy out of the World Cup.
ارسال کردن
روانه کردن
Send out اعزام کردن
اخراج شدن به دلیل انجام یک خطای ورزشی