sensuousness


وابستگی به حواس، پیروی جسمانی

جمله های نمونه

1. Its basic sensuousness via sense of smell, hearing and sight is very well developed.
[ترجمه گوگل]حس اولیه آن از طریق حس بویایی، شنوایی و بینایی بسیار توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]حس بویایی اصلی آن از طریق حس بویایی، شنوایی و بینایی بسیار پیشرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Just look at the sensuousness of the Song of Solomon, or Genesis: "two shall become one flesh, " or Corinthians: "do not deprive each other of sexual relations. "
[ترجمه گوگل]فقط به حسی بودن آواز سلیمان یا پیدایش نگاه کنید: "دو تن یک جسم خواهند شد" یا قرنتیان: "یکدیگر را از روابط جنسی محروم نکنید "
[ترجمه ترگمان]فقط به the آواز سلیمان، یا سفر پیدایش نگاه کنید: \"دو تن باید به یک تن تبدیل شوند،\" یا Corinthians: \" یکدیگر را از روابط جنسی محروم نمی کنند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The former curves of sensuousness were now modulated to lines of devotional passion.
[ترجمه گوگل]منحنی‌های پیشین حسی اکنون به خطوطی از شور عبادی تعدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]در این هنگام منحنی های قبلی of به صورت خطوطی از شور و انفعالات مذهبی نشان داده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The criticism does not mean absolute negation and Marx simultaneously absorbs the thoughts of Hegal's spiritual dynamic role and Feuerbach's "sensuousness".
[ترجمه گوگل]نقد به معنای نفی مطلق نیست و مارکس همزمان افکار نقش پویای معنوی هگال و "حسی بودن" فویرباخ را جذب می کند
[ترجمه ترگمان]این انتقاد به معنای نفی مطلق نیست و مارکس در عین حال تفکر نقش پویای معنوی Hegal و \"sensuousness\" را جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The present paper holds that Keats' unique sensuousness is mainly due to his infection of tuberculosis(TB) which is an important part in his local ecological environment.
[ترجمه گوگل]مقاله حاضر معتقد است که حساسیت منحصر به فرد کیتس عمدتاً به دلیل عفونت وی به سل (TB) است که بخش مهمی در محیط زیست بوم محلی او است
[ترجمه ترگمان]مقاله حاضر دارای این است که sensuousness منحصر به فرد کیتس در اصل به خاطر ابتلا به بیماری سل (سل)است که بخش مهمی در محیط اکولوژیکی محلی او محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regretting the lack of spontaneity and real sensuousness in other contemporary poets, he deplores in Tennyson.
[ترجمه گوگل]او با تأسف از فقدان خودانگیختگی و حس واقعی در دیگر شاعران معاصر، در تنیسون ابراز تأسف می کند
[ترجمه ترگمان]با وجود نداشتن of و sensuousness واقعی در دیگر شاعران معاصر، وی تنی چند تنی از تنیسون را متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Realism, economy, sensuousness, beauty, magic.
[ترجمه گوگل]واقع گرایی، اقتصاد، حس، زیبایی، جادو
[ترجمه ترگمان]واقع گرایی، اقتصاد، sensuousness، زیبایی، جادو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The highest point reached by contemplative materialism, that is, materialism which does not comprehend sensuousness as practical activity, is contemplation of single individuals and of civil society.
[ترجمه گوگل]بالاترین نقطه‌ای که ماتریالیسم متفکرانه به آن می‌رسد، یعنی ماتریالیسم که نفسانیّت را به‌عنوان فعالیت عملی درک نمی‌کند، تأمل در افراد مجرد و جامعه مدنی است
[ترجمه ترگمان]بیش ترین امتیازی که به وسیله مادی گرایی اندیش به دست می آید این است که مادی گرایی که sensuousness را به عنوان یک فعالیت عملی درک نمی کند، به بررسی افراد مجرد و جامعه مدنی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This rare, exclusive Submariner is radiance in a watch, the focal point of a world that brilliantly combines a taste for action and sensuousness, boldness and sensitivity.
[ترجمه گوگل]این Submariner کمیاب و انحصاری درخشندگی در یک ساعت است، نقطه کانونی دنیایی که به طرز درخشانی طعم عمل و حس، جسارت و حساسیت را با هم ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]این Submariner نادر، منحصر به فرد، در یک ساعت، نقطه کانونی یک دنیا است که به نحو درخشانی سلیقه عمل و شجاعت، شجاعت و حساسیت را ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So the key of higher contemplation is not "see", but "do" and "act"; it requests practical and social sensuousness .
[ترجمه گوگل]پس کلید تدبر بالاتر «ببین» نیست، بلکه «انجام» و «عمل» است; نیاز به حس عملی و اجتماعی دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کلید تفکر بالاتر، \"مشاهده\" نیست، بلکه \"عمل\" و \"عمل\" است؛ آن به sensuousness عملی و اجتماعی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The body language of the cat-walk is a professional one. It is carefully calibrated to hint at female sensuousness without giving overt sexual messages.
[ترجمه گوگل]زبان بدن در گربه واک یک زبان حرفه ای است این به دقت کالیبره شده است تا بدون دادن پیام‌های جنسی آشکار، به احساسات زنانه اشاره کند
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی گربه یک فرد حرفه ای است آن با دقت تنظیم شده است تا بدون دادن پیام های جنسی آشکار به sensuousness زن اشاره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Feuerbach, not satisfied with abstract thinking, wants contemplation; but he does not conceive sensuousness as practical, human-sensuous activity.
[ترجمه گوگل]فوئرباخ که از تفکر انتزاعی راضی نیست، خواهان تفکر است اما او حس نفسانی را به عنوان فعالیت عملی و انسانی-حسی تصور نمی کند
[ترجمه ترگمان]Feuerbach، نه از فکر خیالی، بلکه به فکر کردن است، اما او نمی تواند مانند فعالیت عملی، عملی و عملی لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clicking, clapping, dancing or dreaming, laughing or sad, she seemed to contain all the strength, warmth, sensuousness and burnished beauty of Africa, as well as all its sounds.
[ترجمه گوگل]با کلیک کردن، کف زدن، رقصیدن یا خواب دیدن، خنده یا غمگینی، به نظر می رسید که او تمام قدرت، گرما، احساس و زیبایی درخشان آفریقا و همچنین تمام صداهای آن را در خود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همه نیرو و گرما و گرما و شادی و لذت را در همه جا نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being sensuous; quality of affecting the senses; sensitiveness, responsiveness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sense / sensitize / sensationalize
✅️ اسم ( noun ) : sense / sensibility / sensitivity / sensitization / sensor / sensuality / sensuousness / sensation / sensationalism
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sensible / sensitive / senseless / sensory / sensual / sensuous / sensational / sensationalist
✅️ قید ( adverb ) : sensibly / sensitively / senselessly / sensuously / sensually / sensationally

عالم محسوس - جهان محسوس
شهوت انگیزی؛ هوس ناکی، هوس انگیزی

بپرس