sensuously

جمله های نمونه

1. The cat uncurled sensuously.
[ترجمه گوگل]گربه به صورت حسی حلقه را باز کرد
[ترجمه ترگمان]گربه به سمت sensuously رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The nose was straight, the mouth sensuously wide and full.
[ترجمه گوگل]بینی صاف بود، دهان به طور حسی پهن و پر بود
[ترجمه ترگمان]بینی صاف بود، دهان کاملا باز و پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She swayed her hips sensuously as she danced.
[ترجمه گوگل]در حالی که می رقصید، باسن خود را با حسی تکان داد
[ترجمه ترگمان]در همان حال که می رقصید، She را تاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His thumb rubbed sensuously along the swollen lower lip while his other hand undid his belt buckle.
[ترجمه گوگل]انگشت شست او به طور حسی روی لب پایینی متورم مالیده شد در حالی که دست دیگرش سگک کمربندش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست دیگرش سگک کمربند his را باز کرده بود، شستش را روی لب زیرین کج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She sighed and stretched her body sensuously beneath the sheet, listening dreamily to the almost comforting thrum of the receding planes.
[ترجمه گوگل]آهی کشید و بدنش را زیر ملحفه دراز کرد و رویایی به صدای تقریباً آرامش بخش هواپیماهای در حال عقب نشینی گوش داد
[ترجمه ترگمان]او اهی کشید و بدن خود را در زیر ملافه پنهان کرد، و در حالی که به فکر فرو می رفت، در حالی که با دقت به صدای آرامش بخش هواپیماها گوش می داد، گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His mouth caressed hers, sensuously, tenderly, trying to soothe her confusion.
[ترجمه گوگل]دهانش با احساس و مهربانی دهانش را نوازش می کرد و سعی می کرد سردرگمی او را آرام کند
[ترجمه ترگمان]دهان او را نوازش می کرد، sensuously، tenderly، سعی می کرد پریشانی او را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His tongue parted her lips sensuously and then he drew so hard on her mouth that her last vestige of hope disappeared.
[ترجمه گوگل]زبانش لب هایش را از هم باز کرد و سپس چنان محکم روی دهانش کشید که آخرین بقایای امیدش ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]زبانش از دهان باز شد، و چنان به دهانش فشار آورد که آخرین بقایای امید ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sensuously smooth, mysteriously mellow, gloriously golden.
[ترجمه گوگل]به طور حسی صاف، مرموز ملایم، با شکوه طلایی
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی نرم و نرم و به طرز اسرارآمیزی طلایی و با شکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cat uncurled ( itself ) sensuously .
[ترجمه گوگل]گربه ( خودش ) را از روی حس باز کرد
[ترجمه ترگمان]گربه، خود را صاف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tiger uncurled sensuously.
[ترجمه گوگل]ببر به طرزی حسی حلقه باز کرد
[ترجمه ترگمان]آن ببر uncurled،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She lay in the deep bath for a long time, enjoying its sensuously perfumed water.
[ترجمه گوگل]او برای مدت طولانی در حمام عمیق دراز کشید و از آب معطر آن لذت برد
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی در حمام دراز کشیده بود و از آن لذت sensuously لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Once, in a forgetful moment, he moved his hands sensuously down her stomach.
[ترجمه گوگل]یک بار، در یک لحظه فراموشی، دستانش را به صورت حسی روی شکم او حرکت داد
[ترجمه ترگمان]یک بار، در لحظه ای که فراموش کار بود، دست هایش را در شکم سیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To control your desires, you need to be strong in resisting temptations mentally and sensuously. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]برای کنترل خواسته های خود، باید از نظر روحی و روانی در برابر وسوسه ها قوی باشید دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]برای کنترل امیال خود، باید در مقاومت در برابر وسوسه های ذهنی و روانی قوی باشید دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that affects the senses; via sensory perception; sensitively, in the manner of responding to sensory stimuli

پیشنهاد کاربران

شهوت انگیز ، شهوت انگیزانه
هوس انگیز ، هوس انگیزانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sense / sensitize / sensationalize
✅️ اسم ( noun ) : sense / sensibility / sensitivity / sensitization / sensor / sensuality / sensuousness / sensation / sensationalism
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sensible / sensitive / senseless / sensory / sensual / sensuous / sensational / sensationalist
✅️ قید ( adverb ) : sensibly / sensitively / senselessly / sensuously / sensually / sensationally

بپرس