sensuality

/ˌsent͡ʃəˈwæləti//ˌsenʃʊˈælɪti/

معنی: نفس اماره، شهوانیت، جسمانیت، نفس گرایی، حس گرایی، نفسانیت، هوسرانی، شهوت پرستی
معانی دیگر: شهوانیت، شهوت پرستی، نفسانیت، نفس گرایی، هوسرانی

جمله های نمونه

1. She found his intense sensuality irresistible.
[ترجمه گوگل]او احساسات شدید او را غیرقابل مقاومت یافت
[ترجمه ترگمان]شور و هیجان شدید و مقاومت ناپذیر او را در خود احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These perfumes have warmth and sensuality.
[ترجمه گوگل]این عطرها گرما و حسی دارند
[ترجمه ترگمان]این عطرها warmth و sensuality دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her face had an air of sleepy sensuality.
[ترجمه گوگل]صورتش هوای حسی خواب آلود داشت
[ترجمه ترگمان]چهره اش حالت sensuality داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Against the sensuality of the romantic, Berlin offered the sobriety of the realist.
[ترجمه گوگل]برلین در برابر شهوانی بودن رمانتیک، متانت رئالیست را عرضه کرد
[ترجمه ترگمان]در مقابل شهوت of، برلین با زیرکی و زیرکی realist را به جهانیان معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He plucked and ate them with surprising sensuality, sucking out the juice and spitting the pips into his left hand.
[ترجمه گوگل]او آنها را با حسی شگفت‌انگیز می‌کند و می‌خورد، آب میوه را می‌مکد و هسته‌ها را به دست چپش می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]او آن ها را بیرون کشید و با لذت عجیبی آن ها را خورد و آب را در دست چپش تف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His cologne reads subdued but intense sensuality.
[ترجمه گوگل]ادکلن او احساساتی ملایم اما شدید را می خواند
[ترجمه ترگمان]ادکلن او، اما شدید و شدید در او خوانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wanted to weep for an enormous violent sensuality I would never know again.
[ترجمه گوگل]می‌خواستم برای یک حس خشونت‌آمیز عظیم گریه کنم که دیگر هرگز نخواهم شناخت
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست به خاطر این کشش شدید و شدیدی که دیگر هرگز نخواهم فهمید، گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was sensuality sharp and searing as fire, burning the soul to tinder.
[ترجمه گوگل]شهوانی تیز و سوزان مانند آتش بود که روح را می سوزاند
[ترجمه ترگمان]این شهوت، شهوانی بود و شعله های آتش، روح را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A handsome woman, with a streak of sensuality.
[ترجمه گوگل]زنی خوش تیپ، با رگه هایی از احساسات
[ترجمه ترگمان]یک زن زیبا با رگه ای از شهوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most successful businessmen recognise that sensuality, not always of the most edifying quality, positively affects their sales.
[ترجمه گوگل]اکثر تاجران موفق تشخیص می‌دهند که شهوانی بودن، که همیشه از بهترین کیفیت برخوردار نیست، بر فروش آنها تأثیر مثبت می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تجار موفق می دانند که شهوت، نه همیشه of کیفیت، بر فروش آن ها تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a strong, smoldering sensuality about her, but that was not her magic.
[ترجمه گوگل]احساسات شدید و دودآمیزی در او وجود داشت، اما این جادوی او نبود
[ترجمه ترگمان]در این حال، شور و اشتیاق شدیدی نسبت به او وجود داشت، اما این جادوی او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Disease, languor, doubt, carelessness, laziness, sensuality, delusion, impotency and instability are the obstacles that distract the mind.
[ترجمه گوگل]بیماری، کسالت، شک، بی احتیاطی، تنبلی، نفسانی، هذیان، ناتوانی و بی ثباتی از موانعی است که ذهن را منحرف می کند
[ترجمه ترگمان]بیماری، رخوت، تردید، تنبلی، sensuality، sensuality، impotency و بی ثباتی موانعی هستند که ذهن را منحرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sensuality Vs. the Male Boss, Dangerous Conditions?
[ترجمه گوگل]حس گرایی در مقابل رئیس مرد، شرایط خطرناک؟
[ترجمه ترگمان]مقایسه Sensuality با رئیس مرد، شرایط خطرناک؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This stunning pendant exudes femininity and sensuality.
[ترجمه گوگل]این آویز خیره کننده زنانگی و حسی را به نمایش می گذارد
[ترجمه ترگمان]این جلب توجه زنانه و زنانه را به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The wave and curl of her blonde hair gave her sensuality and youth.
[ترجمه گوگل]موج و فرهای موهای بلوندش حس و حال و جوانی به او می بخشید
[ترجمه ترگمان]موج و موی بلوند او، sensuality و جوانی را به او بخشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفس اماره (اسم)
carnality, sensuality

شهوانیت (اسم)
carnality, sensuality, sensualism

جسمانیت (اسم)
flesh, corporality, temporality, concretion, sensuality, sensualism

نفس گرایی (اسم)
sensuality, sensualism, self-determinism, solipsism

حس گرایی (اسم)
sensuality, sensualism

نفسانیت (اسم)
sensuality, sensualism

هوسرانی (اسم)
sensuality, sensualism

شهوت پرستی (اسم)
sensuality, sensualism, venery

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being sensual; indulgence in physical or sensory pleasures; lewdness, licentiousness

پیشنهاد کاربران

نفس پرستی
�حس مندی�؛
برای توصیف این که بدن انسان دارای کیفیتی حسی است. یعنی می تواند با حواس خود ( مثل بینایی، بویایی و غیره ) ، محرک های محیطی را دریافت کند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sense / sensitize / sensationalize
✅️ اسم ( noun ) : sense / sensibility / sensitivity / sensitization / sensor / sensuality / sensuousness / sensation / sensationalism
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sensible / sensitive / senseless / sensory / sensual / sensuous / sensational / sensationalist
✅️ قید ( adverb ) : sensibly / sensitively / senselessly / sensuously / sensually / sensationally

حسگانی
( باسط - دربارۀ دین )
voluptuous شهوت انگیز

بپرس