sensitive

/ˈsensətɪv//ˈsensətɪv/

معنی: حساس، نفوذ پذیر، دارای حساسیت
معانی دیگر: حسی، سوهشی، وابسته به حس، سوهش انگیز، احساس انگیز، پر احساس (sensuous هم می گویند)، سوهشمند، زودانگیز، انگیزپذیر، زودآسیب، زودرنج، زوددرد، تحریک پذیر، آغال پذیر، دارای حساسیت (نسبت به چیزی) (معمولا با: to)، (بازار) پرنوسان، ناثابت، (از نظر هوش یا برداشت هنری و غیره) پر بینش، بینشگر، زیباشناس، دارای طبع لطیف، پر واکنش، خوش طبع، (ابزار) دقیق، ظریف، ریزه کار، رجوع شود به: sensory، (فیلم) حساس در برابر نور، (رادیو) قوی، (لامپ دوربین فیلمبرداری تلویزیون) کارکن در نور کم

جمله های نمونه

1. sensitive about the suffering of the poor
حساس نسبت به رنج فقیران

2. sensitive cells
یاخته های انگیزپذیر

3. sensitive nerves
اعصاب حسی،پی های سوهشی

4. sensitive to allergenic plants
دارای حساسیت نسبت به گیاهان آلرژی زا

5. sensitive to moisture
آسیب پذیر در رطوبت

6. sensitive towards this medication
دارای حساسیت نسبت به این دارو

7. sensitive weighting scales
ترازوی (وزن سنجی) دقیق

8. a sensitive ear
گوش حساس

9. a sensitive experience
تجربه ای احساس انگیز

10. a sensitive issue
موضوع حساس

11. a sensitive market
بازار پر نوسان

12. a sensitive pleasure
لذت سوهش انگیز (پر احساس)

13. a sensitive poet
یک شاعر خوش طبع

14. a sensitive student who cannot bear reproof
شاگرد حساسی که تحمل خرده گیری را ندارد

15. a sensitive thermometer
یک حرارت سنج دقیق

16. a missile's sensitive instruments
دستگاه های حساس موشک

17. she is sensitive to eggs
او نسبت به تخم مرغ حساسیت دارد.

18. she is very sensitive about her heavy weight
او درباره ی وزن زیادش بسیار زود رنج است.

19. stop being so sensitive about your color!
اینقدر درباره ی رنگ (پوست) خود حساس نباش !

20. a mild soap for sensitive skin
صابون ملایم برای پوست حساس

21. she is at a sensitive age
او در سن حساسی است،او در مرحله ی حساسی از عمر خویش است.

22. the area around the wound is still very sensitive
ناحیه ی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.

23. She would keep any sensitive documents under lock and key.
[ترجمه گوگل]او هر گونه اسناد حساس را در قفل و کلید نگه می داشت
[ترجمه ترگمان]او هر گونه اسناد حساس را در زیر قفل و کلید نگهداری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The cost is not sensitive to the batch size.
[ترجمه گوگل]هزینه به اندازه دسته حساس نیست
[ترجمه ترگمان]هزینه به اندازه دسته حساس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The bill gives sensitive police files a blanket exemption.
[ترجمه گوگل]این لایحه به پرونده های حساس پلیس معافیت کلی می دهد
[ترجمه ترگمان]این لایحه به پلیس حساس به پرونده های یک پتو اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. A baby is sensitive to the slightest nuances in its mother's voice.
[ترجمه گوگل]نوزاد به کوچکترین ظرایف صدای مادرش حساس است
[ترجمه ترگمان]بچه ای نسبت به نکات ظریف در صدای مادرش حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Have a short sensitive puberty we,always love to do with age is not consistent.
[ترجمه گوگل]بلوغ حساس کوتاهی داشته باشیم، همیشه دوست داریم با سن انجام دهیم سازگار نیست
[ترجمه ترگمان]با یک بلوغ حساس، ما همیشه عاشق این هستیم که این کار را با سن و سال انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The classroom teacher must be sensitive to a child'sneeds.
[ترجمه گوگل]معلم کلاس باید به نیازهای کودک حساس باشد
[ترجمه ترگمان]معلم کلاس باید نسبت به بچه sneeds حساس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. They encourage boys to be sensitive and artistic.
[ترجمه گوگل]آنها پسران را تشویق می کنند که حساس و هنرمند باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها پسران را تشویق می کنند که حساس و هنرمندانه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Treat her with kid gloves?she's very sensitive.
[ترجمه گوگل]با او با دستکش بچه رفتار کنید؟ او بسیار حساس است
[ترجمه ترگمان]با دستکش های بچه درمانش کنیم؟ اون خیلی حساسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حساس (صفت)
alive, acute, keen, sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, exquisite, vigilant, sensate, sentient, stark, techy, sensory, kittle, passible, sharp-nosed, soft-boiled, thin-skinned, supersensitive, susceptive, ticklish

نفوذ پذیر (صفت)
sensitive, pervious, penetrable, permeable

دارای حساسیت (صفت)
sensitive

تخصصی

[مهندسی گاز] حساس
[ریاضیات] حساس، اثر پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• able to perceive sensation, having the capacity for feeling; susceptible to external influences or agents; responsive, reactive; delicate, requiring special care or treatment, touchy; responding acutely to emotional stimuli, temperamental
if you are sensitive to other people's problems and feelings, you understand and are aware of them.
if you are sensitive about something, it worries or upsets you.
a sensitive subject or issue needs to be dealt with carefully because it is likely to cause disagreement or make people upset.
something that is sensitive to a physical force, substance, or condition is easily affected or harmed by it.
a sensitive piece of scientific equipment is capable of measuring or recording very small changes.

پیشنهاد کاربران

Understanding people's feelings
Quick to detect or respond to slight changes, signals, or influences.
دارای شامه تیز/ شاخک های حساس
حساس
مثال: She is very sensitive to criticism.
او به انتقادات بسیار حساس است.
شخصی که توانایی های غیبی یا روانی دارد
زود رنج، احساساتی و بی تحمل
کسی که به راحتی از دیگران دلخور میشود.
با sensible اشتباه گرفته نشود!
( که به معنی کسی است که دیگران را دلخور نمیکند )
1_easily upset about everything
2_undrestanding others feeling and problems
If you are sensitive to other people's needs, problems, or feelings, you show understanding and awareness of them.
The classroom teacher must be sensitive to the children's needs.
( Collins )
با ملاحظه، دغدغه مند
مترادف با thoughtful, kind, understanding
مهم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sense / sensitize / sensationalize
✅️ اسم ( noun ) : sense / sensibility / sensitivity / sensitization / sensor / sensuality / sensuousness / sensation / sensationalism
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : sensible / sensitive / senseless / sensory / sensual / sensuous / sensational / sensationalist
✅️ قید ( adverb ) : sensibly / sensitively / senselessly / sensuously / sensually / sensationally

حساس، دارای روحیه لطیف
حساس . دارای حساسیت
able to understand other people’s feelings and problems
دغدغه مند
نازک نارنجی
غم خوار، زودرنج
آسیب پذیر، آسیب دیده
۱. حساس
۲. با فهم و با کمالات
نکته سنج
دقیق
this test is more sensitive than the other
این آرمایش نسبت به آنیکی، دقیق تر است.
حساس، نفوذ پذیر
حساس. مهم
تاثیرپذیر
مستعد
Never oppress yourself
Because then you would have to call and text for three months like you did years ago and sometimes not answer. Especially now that I fell in love with you
It hurts my heart, especially for you to be sensitive
...
[مشاهده متن کامل]

هیچ وقت در حق خودت ظلم نکن
چون اون وقت مثل سالهای پیش مجبوری میشی سه ماه زنگ و پیام بزنی و گاهی نخونده جواب نگیری
مخصوصأ الان که دیونه وار عاشقت شدم
دلم رو اذیت کنی بیرحم میشم مخصوصأ تو که روت حساسم 💑

. "The doctor said to her: "you have a very sensitive skin
دکتر به او گفته بود: � شما پوست خیلی حساسی دارید!�.

. teenagers have a very sensitive mood. it is better for us to their understanding
نوجوانان روحیه بسیار آسیب پذیرتری دارند. بهتر است آن ها را درک کنیم.
حساس
مشتاق eager
معنی اول ، حساس ، بی تحمل
معنی دوم ، غمخوار دیگران

حساسیت
Sensitive data
اطلاعات محرمانه ( علوم کامپیوتری )
Even if you’re not sending sensitive data like personal info and passwords to a HTTP site . . .

Easily hurt or damaged; painful esp if touched
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس