sense of direction

جمله های نمونه

1. I'm afraid I haven't got a very good sense of direction, so I easily get lost.
[ترجمه گوگل]می ترسم حس خوبی از جهت گیری نداشته باشم، بنابراین به راحتی گم می شوم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مسیر درستی ندارم، به همین راحتی گم می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had a poor sense of direction and soon got lost.
[ترجمه Mahla] اون حس جهت یابی ضعیفی داشت و زود گم شد
|
[ترجمه گوگل]او حس جهت گیری ضعیفی داشت و خیلی زود گم شد
[ترجمه ترگمان]احساس بدی داشت و خیلی زود از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I lost all sense of direction .
[ترجمه گوگل]تمام حس جهت را از دست دادم
[ترجمه ترگمان]من همه حواسم را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The country now had a sense of direction again.
[ترجمه گوگل]کشور اکنون دوباره حس جهت گیری پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر آن کشور دیگر به این طرف و آن طرف رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I haven't got much sense of direction.
[ترجمه گوگل]من خیلی حس جهت گیری ندارم
[ترجمه ترگمان]به هیچ وجه حواسم پرت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has lost all sense of direction in her life.
[ترجمه گوگل]او تمام حس جهت را در زندگی خود از دست داده است
[ترجمه ترگمان]او تمام حس جهت یابی خود را در زندگیش از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Molly razzed me about my rotten sense of direction.
[ترجمه گوگل]مولی به خاطر حس پوسیده جهت گیری من را به هم ریخت
[ترجمه ترگمان]مالی در مورد حس چرندی که من به آن اشاره کردم، حرف زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has a very good sense of direction .
[ترجمه گوگل]او حس جهت گیری بسیار خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]او احساس خوبی نسبت به مسیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are looking for somebody with a clear sense of direction.
[ترجمه گوگل]ما به دنبال کسی هستیم که جهت گیری روشنی داشته باشد
[ترجمه ترگمان] داریم دنبال یه نفر می گردیم که با عقل جور در بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I just lost all sense of direction, of purpose.
[ترجمه گوگل]من فقط تمام حس جهت و هدف را از دست دادم
[ترجمه ترگمان] من فقط حس و هدف رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There will be no overriding sense of direction.
[ترجمه گوگل]هیچ حس برتری در جهت گیری وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ حس مشخصی از مسیر وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've lost my sense of direction.
[ترجمه گوگل]من حس جهت گیری خود را از دست داده ام
[ترجمه ترگمان]حواسم را از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They loose all sense of direction and get into trouble.
[ترجمه گوگل]آنها تمام حس جهت را از دست می دهند و دچار مشکل می شوند
[ترجمه ترگمان]همه با عقل جور در می آیند و به دردسر می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lack a strong sense of direction.
[ترجمه گوگل]فقدان حس جهت گیری قوی
[ترجمه ترگمان]فقدان حس قوی جهت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When night came we lost all sense of direction and were soon completely lost.
[ترجمه گوگل]وقتی شب فرا رسید، ما تمام حس جهت را از دست دادیم و خیلی زود کاملاً گم شدیم
[ترجمه ترگمان]وقتی شب فرا رسید، همه چیز را از دست دادیم و به زودی کاملا از دست رفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• good understanding of where one is going

پیشنهاد کاربران

هوشیاری، هوش و حواس کامل، جهت یابی، تسلط بر اوضاع، از خود/اوضاع باخبری
Sence of direction
[حس/احساس جهت دهی/مستقیمی/سرراستی]
Instagram Adress: @504_Essential_Word
حس رهبری
حس مسیریابی
مسیریابی
حس جهت یابی
توانایی انتخاب راه یا هدف بهتر
توانایی فرد بدون هدایت صریح بدون توجه به مسیری که در آن هستند یا باید حرکت کند.

بپرس