seniority

/siˈnjɔːrəti//ˌsiːnɪˈɒrɪti/

معنی: ارشدیت
معانی دیگر: مهتری، کیانی، پرسابقگی، مدت خدمت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: seniorities
(1) تعریف: the state of being senior.

(2) تعریف: position with respect to entitlement to privileges, achieved through service over time, esp. in a workplace.

جمله های نمونه

1. age and seniority don't carry any weight with them
در نظر آنها سن و ارشدیت مهم نیست.

2. as to rank, the young officer had seniority over the old soldier
افسر جوان از نظر درجه برسرباز پیر ارشدیت داشت.

3. He felt that two years' seniority gave him the right to advise his brother.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دو سال ارشدیت به او این حق را می دهد که برادرش را نصیحت کند
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که دو سال طول می کشد تا به برادرش توصیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Promotion in the job was by seniority.
[ترجمه گوگل]ترفیع در شغل با ارشدیت بود
[ترجمه ترگمان]ترفیع شغلی به وسیله ارشدیت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The officers were listed in order of seniority.
[ترجمه گوگل]افسران به ترتیب ارشدیت فهرست شدند
[ترجمه ترگمان]افسران به ترتیب ارشدیت در فهرست گنجانده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had fifteen years seniority, and they couldn't fire me.
[ترجمه گوگل]من پانزده سال سابقه کار داشتم و نتوانستند من را اخراج کنند
[ترجمه ترگمان]من پانزده سال بزرگ تر داشتم و آن ها نمی توانستند مرا اخراج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Should promotion be based on merit or seniority?
[ترجمه گوگل]آیا ارتقاء باید بر اساس شایستگی باشد یا ارشدیت؟
[ترجمه ترگمان]آیا ترفیع باید براساس شایستگی یا ارشدیت باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does seniority give one the right to command?
[ترجمه گوگل]آیا ارشدیت به فرد حق فرماندهی می دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا seniority حق فرمان دادن رو داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stripes on her uniform proclaimed her seniority.
[ترجمه گوگل]خطوط راه راه روی یونیفرم او نشان از ارشدیت او داشت
[ترجمه ترگمان]با اونیفورم on، دختر seniority را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They offered him a post befitting his seniority and experience.
[ترجمه گوگل]آنها به او پستی را پیشنهاد کردند که در خور سابقه و تجربه او باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها به او یک پست شایسته برای ارشدیت و تجربه خود پیشنهاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Despite her seniority, Margot was never treated with much respect.
[ترجمه گوگل]مارگو علیرغم سن بالایی که داشت، هرگز با احترام زیادی برخورد نکرد
[ترجمه ترگمان]با وجود seniority، مارگوت هیچ وقت با احترام زیادی رفتار نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Analysis of terms of contract and of seniority by ethnic groups suggests that minorities are significantly less well placed within the profession.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل شرایط قرارداد و ارشدیت توسط گروه‌های قومی نشان می‌دهد که اقلیت‌ها به طور قابل توجهی کمتر در این حرفه قرار دارند
[ترجمه ترگمان]تحلیل شرایط قرارداد و ارشدیت به وسیله گروه های قومی نشان می دهد که اقلیت ها به میزان قابل توجهی در این حرفه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I had a lot of seniority, and expertise in a specialized body of nursing.
[ترجمه گوگل]من سابقه و تخصص زیادی در بدنه تخصصی پرستاری داشتم
[ترجمه ترگمان]من ارشدیت و تخصص زیادی در یک نهاد تخصصی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Seniority does not necessarily denote competence in all procedures.
[ترجمه گوگل]ارشدیت لزوماً به معنای شایستگی در همه مراحل نیست
[ترجمه ترگمان]Seniority ضرورتا شایستگی را در همه روش ها نشان نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Seniority provides committee chairmen with an independent power base and helps to insulate them from control by party leaders and presidents.
[ترجمه گوگل]ارشدیت به رؤسای کمیته ها پایگاه قدرت مستقلی می دهد و کمک می کند تا آنها را از کنترل رهبران و رؤسای حزب دور نگه دارد
[ترجمه ترگمان]Seniority، روسای کمیته را با یک پایه قدرت مستقل قرار می دهد و به دور نمودن آن ها از کنترل توسط رهبران احزاب و رئسای جمهور کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارشدیت (اسم)
superiority, primogeniture, seniority

انگلیسی به انگلیسی

• rank or status awarded according to the length of service (in a job, union, etc.); priority of birth; state of being older
a person's seniority in an organization is their degree of importance and power compared to other people.

پیشنهاد کاربران

ارشدیت
مثال:
as to rank, the young officer had seniority over the old soldier.
افسر جوان از نظر درجه بر سرباز پیر ارشدیت داشت.
سنوات خدمت، سال های خدمت
Seniority refers to the length of time that an individual has been a member of a particular organization or group, typically in the context of employment
ارشدیت به مدت زمانی اطلاق می شود که یک فرد در یک سازمان یا گروه خاص عضویت داشته است، معمولاً در زمینه اشتغال، سابقه خدمت
...
[مشاهده متن کامل]

After 20 years of service, John has the most seniority in the company, which means he gets first pick of vacation time and the best parking spot
The company's policy of laying off employees based on seniority rather than performance has led to a lot of frustration and resentment among younger workers.
When it comes to committee assignments, seniority plays a big role in determining who gets to be chairperson or lead the project

منابع• https://poe.com/s/3zsdSsCUf8BevLhmcwDl
[حقوق کار]
حقوق و مزایای مبتنی بر سابقه کار ( مانند پایه سنوات )
سنوات
سابقه خدمت
به نقل از هزاره:
1. سن بیشتر
2. مقام بالاتر، اشدیت
3. سابقه ( بیشتر ) ، قدمت
1. سابقه کار
2. ارشدیت
سابقه خدمت
سابقه کار
شاهزاده بودن ، ارشدیت
شاهزاده. ارشدیت.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس