senior

/ˈsiːnjər//ˈsiːnɪə/

معنی: بالاتر، بزرگ، قدیمی، ارشد، بزرگتر، بالا رتبه
معانی دیگر: (s بزرگ - در مورد پدر هم اسم با پسرش) پدر، بزرگ (در برابر: کوچک یا پسر junior)، مافوق، بالادست، مهتر، کیا، مهین، پرسابقه (تر)، (دبیرستان یا دانشگاه) سال آخری، سال چهارمی، وابسته به سال آخری ها (دبیرستان یا دانشگاه)، سالخورده، پیر، پیرانسال، کهنسال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: elder, esp. of two relatives having the same name (often used in abbreviation).
متضاد: junior
مشابه: elder, older

- We were surprised when John Mason Senior walked in, as we had been expecting his son.
[ترجمه حمیده] ما شگفت زده شدیم در انجا وقتی که جان میسون پدر وارد شد و ما همونجوری که منتظرش بودیم
|
[ترجمه راویس] ما متعجب شدیم وقتی که انتظار آقای جان میسون را داشتیم ولی پسرش آمد
|
[ترجمه محمود] ما از ورودجان میسون پدر جا خوردیم زیرا فکر می کردیم پسرش بیاید.
|
[ترجمه گوگل] وقتی جان میسون ارشد وارد شد، شگفت زده شدیم، همانطور که منتظر پسرش بودیم
[ترجمه ترگمان] وقتی جان می سون سال آخر، همان طور که انتظار پسرش را داشتیم، تعجب کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Marcus Jones, Sr.
[ترجمه گوگل] مارکوس جونز، پدر
[ترجمه ترگمان] مارکوس Jones، پدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having arrived earlier at a given status.
متضاد: junior

- a senior meatpacker
[ترجمه گوگل] یک کارشناس ارشد گوشت بسته بندی
[ترجمه ترگمان] یک meatpacker ارشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of higher rank.
مترادف: elder, ranking, superior
متضاد: junior, lower, subordinate
مشابه: chief, foremost, leading, paramount, preeminent

- a senior officer
[ترجمه گوگل] یک افسر ارشد
[ترجمه ترگمان] یک افسر ارشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of or concerning a person or class in the final year of an academic program in a high school or undergraduate college or university.
مشابه: final, last
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who is older than someone.
مترادف: elder
متضاد: junior

- his senior by two years
[ترجمه گوگل] او دو سال بزرگتر است
[ترجمه ترگمان] در حالی که دو سال از او بزرگ تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who is of higher rank than someone, esp. because of length of service.
مترادف: superior
متضاد: junior

- her senior on the assembly line
[ترجمه گوگل] ارشد او در خط مونتاژ
[ترجمه ترگمان] او در خط مونتاژ کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a student in the final year of an academic program in a high school or undergraduate college or university.

جمله های نمونه

1. senior citizens
شهروندان سالخورده

2. senior prom
جشن دانش آموزان سال آخر دبیرستان (در امریکا و کانادا)

3. senior sophister
دانشجوی سال سوم

4. a senior partner and two junior partners
یک شریک ارشد و دو شریک کم سابقه تر

5. one's senior
مسن تر (از شخص)،بزرگتر

6. the bank's senior staff
کارمندان ارشد بانک

7. he is my senior by two years
او دو سال از من بزرگتر است.

8. he obeyed his senior officer's command
فرمان افسر مافوق خودش را اطاعت کرد.

9. the oil company's senior officers
صاحب منصبان ارشد شرکت نفت

10. a top-heavy army that has two thousand soldiers and two hundred senior officers
یک ارتش بالا سنگین که دو هزار سرباز و دویست افسر ارشد دارد

11. Criticism has been levelled at senior figures in the industry.
[ترجمه گوگل]انتقاداتی به شخصیت های ارشد این صنعت وارد شده است
[ترجمه ترگمان]انتقادها به چهره های ارشد در این صنعت وارد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The interrogation was conducted by senior police officers.
[ترجمه گوگل]این بازجویی توسط افسران ارشد پلیس انجام شد
[ترجمه ترگمان]بازجویی توسط افسران ارشد پلیس انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is ten years senior to me.
[ترجمه گوگل]او ده سال از من بزرگتر است
[ترجمه ترگمان]ده سال از من بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He led a military mutiny against the senior generals.
[ترجمه گوگل]او یک شورش نظامی علیه ژنرال های ارشد را رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]او رهبری شورش نظامی علیه ژنرال های ارشد را بر عهده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is now a senior executive having worked her way up through the company.
[ترجمه گوگل]او اکنون یک مدیر ارشد است که راه خود را از طریق شرکت طی کرده است
[ترجمه ترگمان]او اکنون یک مدیر اجرایی ارشد است که راه خود را از طریق شرکت طی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Many senior citizens have been though two world wars.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سالمندان در دو جنگ جهانی بوده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان سالمند هر چند دو جنگ جهانی داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He passed himself off as a senior psychologist.
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک روانشناس ارشد گذشت
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو به عنوان یه روانشناس ارشد قبول کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. These events led to the expulsion of senior diplomats from the country.
[ترجمه گوگل]این اتفاقات منجر به اخراج دیپلمات های ارشد از کشور شد
[ترجمه ترگمان]این رویدادها منجر به اخراج دیپلمات های ارشد از کشور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Senior officers could be considering a coup to restore authoritarian rule.
[ترجمه گوگل]افسران ارشد ممکن است در حال بررسی یک کودتا برای بازگرداندن حکومت استبدادی باشند
[ترجمه ترگمان]افسران ارشد می توانند برای بازگرداندن حکومت استبدادی یک کودتا را مد نظر قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Senior managers stipulated work-life balance as their main criterion when choosing jobs.
[ترجمه گوگل]مدیران ارشد، تعادل بین کار و زندگی را به عنوان معیار اصلی خود در هنگام انتخاب شغل تعیین کردند
[ترجمه ترگمان]مدیران ارشد، تعادل کار - زندگی را به عنوان معیار اصلی خود هنگام انتخاب شغل تصریح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Junior nurses usually work alongside more senior nurses.
[ترجمه گوگل]پرستاران جوان معمولاً در کنار پرستاران ارشد بیشتر کار می کنند
[ترجمه ترگمان]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد بیشتری کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Following reports of drug-taking at a boarding-school, several senior boys have been expelled.
[ترجمه گوگل]در پی گزارش هایی مبنی بر مصرف مواد مخدر در یک مدرسه شبانه روزی، چند پسر سالخورده اخراج شده اند
[ترجمه ترگمان]در پی گزارش های مربوط به مصرف مواد مخدر در یک مدرسه شبانه روزی، چندین پسر ارشد اخراج شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Police are investigating allegations of corruption involving senior executives.
[ترجمه گوگل]پلیس در حال بررسی اتهامات فساد مالی مدیران ارشد است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تحقیق در مورد اتهامات مربوط به فساد مدیران اجرایی ارشد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I have ten years' experience at senior management level.
[ترجمه گوگل]من ده سال تجربه در سطح مدیریت ارشد دارم
[ترجمه ترگمان]من در سطح مدیریت ارشد ده سال تجربه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالاتر (صفت)
above, upper, superior, senior

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

قدیمی (صفت)
olden, outdated, antiquated, senior, past, old, ancient, age-old, archaic, bygone, time-worn, out-of-date, old-time

ارشد (صفت)
superior, senior, commander, major, eldest, classy, elder, superordinate, old-line, first-born, higher-up

بزرگتر (صفت)
senior, head, major, elder, paramount

بالا رتبه (صفت)
upper, senior

تخصصی

[سینما] چراغ 5 کیلووات - نورافکن - چراغ

انگلیسی به انگلیسی

• student in his final year at a school or university; person of higher rank; older person, elder; senior citizen
older, elder; having a higher rank; elderly, aged; pertaining to students in their final year at a school or university
the senior people in an organization have the highest and most important jobs in it. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. his seniors, however, were not amused.
someone who is your senior is older than you are.
in the united states, a senior is a student in the last year of a high school or university course.
in the united states, a student's senior year is the final year of their high school or university course.
see also snr.

پیشنهاد کاربران

سالمند
سنیور
مثال: He is a senior member of the team.
او عضو سنیوری از تیم است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
ارشد، بزرگتر، مهتر، ارشد، بالاتر، بالا رتبه، قدیمی، ورزش: مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی، تنیس باز سالمند، مسابقه گلف برای بازیگران بالاتر از سن معین، بازیگر سالمند. higher ranking, superior
older, elder, major ( Brit. )
سنیور، سالمند، سرپرست، سال بالاتر
He's a senior manager in the company.
او یک مدیر سنیور در شرکت است.
تفاوت"Senior" و "Junior" اصطلاحاتی هستند که بیشتر در محیط های کاری یا تحصیلی به کار می روند برای نشان دادن سطح یا مقام فرد در مقایسه با دیگران.
- Senior:
- معنی: "Senior" بیش تر به شخصی اطلاق می شود که تجربه بیشتری دارد یا در سن بالاتری قرار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: یک "Senior Engineer" در یک شرکت، فردی با سابقه و تجربه بیشتر و در سطح پایین تر "Junior Engineer" قرار دارد.
- Junior:
- معنی: این واژه بیشتر به فردی اشاره دارد که در مقابل "Senior" قرار می گیرد، معمولا کمتر تجربه دارد یا سطح پایین تری دارد.
- مثال: "Junior Analyst" ممکن است یک فرد جدید که دارای تجربه کمتری است را نشان دهد، در حالی که "Senior Analyst" به فردی با تجربه و مهارت بالا اشاره دارد.
همینطور اینم عرض کنم در برخی فرهنگ ها اسم پدر و مادر میتونه با فرزند یکی باشه ، مثلا مایکل یه پدره و مایکل بچه دار میشه اسم پسرشم میزاره مایکل جونییور
بله، در فرهنگ های مختلف، استفاده از فرمت "Junior" برای فرزندان که هم نام با پدر یا مادرشان هستند روایت شده است. این موضوع به نام گذاری خانوادگی یا نسلی مربوط می شود. واقعیت این است که در برخی فرهنگ ها و در برخی خانواده ها، افرادی که هم نام با پدر یا مادرشان هستند، ممکن است از عباراتی مانند "Junior" استفاده کنند تا تمایزی مشخص بین نام خودشان و نام فرزندشان قائل شوند.
به عنوان مثال، اگر یک پدر به نام مایکل داشته باشیم و فرزند او هم مایکل نام ببرد، احتمالاً برای تمایز بیشتر در برخی مواقع از عبارت "Junior" برای نام فرزندشان استفاده می کنند. به طور کلی، این یک ترکیب بین سنت، فرهنگ و ترتیب های خانوادگی است که ممکن است در جوامع مختلف تداوم داشته باشد.
پس این ایده که یک فرد ممکن است اسم فرزندش را با اضافه کردن "Junior" به انتهای نام خودش تغییر دهد، واقعیت ممکنی است که در برخی خانواده ها و فرهنگ ها وجود داشته باشد.
منبع CHAT GPT4. 00

ارشد، بزرگتر، مهتر، ارشد، بالاتر، بالا رتبه، قدیمی، ورزش: مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی، تنیس باز سالمند، مسابقه گلف برای بازیگران بالاتر از سن معین، بازیگر سالمند
می توان junior را تازه کار و senior را کارآزموده یا ازکاردرآمده ترجمه کرد.
فرتوت
پیر پاتال
freshman
sophomore
junior
senior
ترتیب سالهای دبیرستان
دانشجوی سال آخر
پیشکسوت
ارشد، برتر
به معنای سالخورده هم میباشد
دانشجوی سال چهارم
George W. Boush , Jr ::: جورج بوش پسر ( junior )
George W. Boush , Sr :::جورج بوش پدر ( senior. )

در آمریکا به سال اخری ها ( کلاس دوازدهم )
senior میگویند
He is 15 years my senior او۱۵ سال بزرگتر از من است
دانش آموزان کلاس داوازدهم ( 17 - 18سال ) را در امریکا* senior* میگویند.
Senior Android Developer: برنماه نویس ارشد اندروید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس