senile

/ˈsiːˌnaɪl//ˈsiːnaɪl/

معنی: سالخورده، پیر، خرف، وابسته به پیری
معانی دیگر: پیرانه، فرتوت، کمپیر، هاف هافو، خنگ، پیر مرد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: senility (n.)
• : تعریف: showing certain characteristics of old age, esp. a deterioration of mental faculties or emotional control.
مترادف: doting, feeble-minded
مشابه: declining, decrepit, dotty, failing, forgetful, infirm, senescent

- As our grandmother became more senile, she had trouble recognizing our faces and remembering our names.
[ترجمه مريم زينالي] چون مادربزرگ ما پیر شده بود در تشخیص چهره ما و به یا اوردن اسم ما مشکل داشت
|
[ترجمه گوگل] وقتی مادربزرگ ما پیرتر شد، در تشخیص چهره و به خاطر سپردن نام ما مشکل داشت
[ترجمه ترگمان] همان طور که مادربزرگ ما پیر شده بود، او به زحمت تشخیص چهره ما را تشخیص داده بود و نام ما را به یاد می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. senile weakness
ضعف پیری

2. She is suffering from senile dementia.
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل پیری رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از جنون پیری رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He spent many years caring for his senile mother.
[ترجمه گوگل]او سال های زیادی را صرف مراقبت از مادر سالخورده خود کرد
[ترجمه ترگمان]او سال های زیادی را صرف مراقبت از مادر پیر خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't mind the old lady. She's getting senile.
[ترجمه گوگل]به خانم مسن اهمیت نده داره پیر میشه
[ترجمه ترگمان]از آن خانم پیر ناراحت نباش داره پیر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He keeps forgetting things: I think he's getting senile.
[ترجمه گوگل]او مدام چیزها را فراموش می کند: فکر می کنم او در حال پیر شدن است
[ترجمه ترگمان]همه چیز را فراموش می کند: فکر می کنم پیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A senile old person might also be assigned a legal guardian.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است به یک فرد مسن یک قیم قانونی اختصاص داده شود
[ترجمه ترگمان]یک پیرمرد سالخورده نیز ممکن است به یک نگهبان قانونی اختصاص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rumors were rampant that the octogenarian was senile and in poor health.
[ترجمه گوگل]شایعاتی مبنی بر اینکه این مرد هشت ساله سالخورده و در وضعیت نامناسبی قرار دارد شایع بود
[ترجمه ترگمان]شایع بود که این هشتاد ساله پیر و فقیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most studies have investigated senile dementia in relatively small populations.
[ترجمه گوگل]بیشتر مطالعات، زوال عقل پیری را در جمعیت های نسبتاً کوچک بررسی کرده اند
[ترجمه ترگمان]اکثر مطالعات، جنون پیری را در جمعیت های نسبتا کوچک مورد بررسی قرار داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is suffering from senile dementia: the deterioration of a super brain.
[ترجمه گوگل]او از زوال عقل پیری رنج می برد: زوال یک ابر مغز
[ترجمه ترگمان]او از جنون پیری رنج می برد: زوال مغز فوق العاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think she's going senile.
[ترجمه گوگل]فکر کنم داره پیر میشه
[ترجمه ترگمان]فکر کنم داره پیر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I know the old boy was senile.
[ترجمه گوگل]می دانم که پیرمرد سالخورده بود
[ترجمه ترگمان]می دونم که اون پسر پیر خیلی پیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Allsopp was known to suffer from senile dementia and was often seen walking in the area.
[ترجمه گوگل]آقای آلسوپ از زوال عقل پیری رنج می برد و اغلب در حال راه رفتن در آن منطقه دیده می شد
[ترجمه ترگمان]آقای Allsopp مشهور بود که از جنون سالخورده رنج می برد و اغلب دیده می شود که در منطقه پیاده روی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He became remote, sulking, even senile possibly.
[ترجمه گوگل]او از راه دور، عبوس و حتی احتمالاً پیر شد
[ترجمه ترگمان]او از راه دور و خشن و حتی پیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She worries about going senile .
[ترجمه گوگل]او نگران پیر شدن است
[ترجمه ترگمان]او نگران پیر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالخورده (صفت)
aged, elderly, old, aging, senile, senescent, hoary

پیر (صفت)
gray, aged, old, senile, senescent, ancient, worm-eaten, doddering, hoar

خرف (صفت)
wacky, senile, blockish, thickheaded, muddle-headed

وابسته به پیری (صفت)
senile

تخصصی

[زمین شناسی] قدیمی،سالخورده، پیر مرد
[آب و خاک] خاک فرتوت

انگلیسی به انگلیسی

• one who suffers from physical and/or mental impairments associated with old age, one who suffers from senility
pertaining to old age, geriatric; suffering from physical and/or mental impairments associated with old age
if old people become senile, they become confused or mentally ill and are unable to look after themselves.

پیشنهاد کاربران

Senile: Confused or no longer able to remember things or look after yourself because of old age
1. ( مربوط به ) پیری 2. فرتوت 3. خرفت
مثال:
you're trying to convince me I'm senile!
تو داری تلاش می کنی من را متقاعد کنی که من فرتوت و خرفت هستم.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : senility
✅️ صفت ( adjective ) : senile
✅️ قید ( adverb ) : _
senile
همریشه با " سِن "
senile : sen - ile
sen = سِن
ile - = پسوند - ایل مانند بَندیل یا - آل مسلِ پوشال
گرته بردای :
senile = سِنال ، سِنیل ، سِندار ، سِنمَند
پیر فرتوت ( از کار افتاده )
خرفت . پیر و خرفت
زوال عقل

بپرس